سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لنده، سلیمان شهرویی
 

چند سالی است که ماه مبارک رمضان با فصل گرم تابستان مقارن شده و همین امر موجب گشته است روزه و روزه داری در این ایام به  دلایلی چند، از جمله طولانی بودن روزها و گرم بودن هوا و تشنگی و عطش ناشی از این گرما سخت و طاقت فرسا گردد. اما آیا این بهانه مناسبی برای ترک روزه است؟

 


آیات خدا در باب وجوب روزه

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کتِبَ عَلَیْکمُ الصِّیامُ کما کتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ  (سوره بقره 183) یعنی ای کسانی که ایمان دارید روزه گرفتن بر شما واجب گشت همچنان که بر پیشینیان از شما (از ملتهای گذشته) واجب شده بود شاید با روزه گرفتن پاک ادامه مطلب...

[ سه شنبه 93/4/10 ] [ 10:46 صبح ] [ مشهدی زاده ] [ نظرات () ]
از ویژگی های آب موجود در سرداب مطهر حرم حضرت عباس (ع)، شیرینی، خلوص، شورنبودن و پاکی منحصر به فرد آن است که برخلاف تمامی آب های زیرزمینی، پس از ورود به سرداب، تمام این ویژگی را حفظ می کند.

http://shafaqna.com/photos/sardar/lr-15.jpg

تحقیقات علمی برای یافتن دلیل این ویژگی های معجزه گون، بی نتیجه مانده است و تنها راه پاسخ به این سوال بزرگ، تفسیر غیبی و ماورائی آن و ارتباط این آب با صاحب باکرامت این مکان مقدس است . گویی این آب، قصد آن کرده که با عرضه خود به محضر علمدار کربلا، عطش لحظه های دل شکن غربتش را، آن هنگام که بر شریعه ی فرات، لب های خشک و عطشانش را به یاد سید و مولا و امامش، تشنه نگاه داشت، برطرف کند! و آیا این آب با چنین هدف گرانسنگی، جز پاکی و خلوص و شیرینی می تواند ویژگی هایی دیگری داشته باشد؟!

 

ویژگی های سرداب مقدس

بنای سرداب مقدس که مساحت آن برابر با مساحت حرم مطهر و رواق های موجود در آن است، مربوط به اواسط قرن هشتم هجری است و دارای دیوارهای ضخیم تر نسبت به دیوارهای موجود در حرم مقدس است و در طول تاریخ بارها بر ضخامت آن افزوده شده تا بتواند وزن بالای بنای فوقانی را تحمل نماید. این در حالی است که در فناوری های جدید برای تحمل بنای فوقانی، ضخامت دیوارهای بنای تحتانی می بایست تنها کمی ضخیم تر باشد. همین مسئله باعث شده راهروهای موجود در سرداب مطهر، به دلیل ضخامت بیش از اندازه ی دیوارهای موجود، تبدیل به راهروهای تنگ و کم عرض شود. با توجه به این مسئله، آستان مقدس حرم حضرت ابالفضل (ع) از سال 2008 میلادی، مقاوم سازی و بهینه سازی سرداب مقدس را در دستور کار خود قرار داده است.

http://shafaqna.com/photos/sardar/lr-14-2.jpg

تلاش خواهیم کرد این سرداب مطهر را پیش از توسعه آن توسط شرکت آب های معدنی عراق و تحت اشراف بخش امور مهندسی و فنی آستان قدس عباسی از تاریخ 2/1/2008 توصیف کنیم.

و همچنین تلاش خواهیم کرد صفات این سرداب را پس از طرح توسعه آن نیز بیان کنیم. طرحی که مدیریت آستان قدس عباسی در آن نسبت به حفظ طراحی معماری این سرداب علی رغم انجام عملیات شهری وسیع برای تقویت دیوارها و سقف آن تاکید داشته است.

  ادامه مطلب...

[ جمعه 91/12/18 ] [ 12:52 عصر ] [ مشهدی زاده ] [ نظرات () ]

در ژوئیه سال 1951 میلادی گروهی از دانشمندان معدن شناس روسی برای معدن یابی ، مشغول  زمین کاوی بودند که ناگهان به تخته چوبهایی پوسیده بر خوردند و پس از کاووش بیشتری معلوم شد که آنجا چوبهای بسیاری در زیر زمین ، وجود داشته که گذشت زمان ، آنها را کهنه و پوسیده  ساخته است و از علائمی در یافتند که باید این چوبها غیر عادی و مشتمل بر راز نهفته ای باشد ، این بود که با دقت کامل زمین را شکافتند و در نتیجه چوبهای پوسیده و چیزهای دیگری از آنجا  در آوردند و در آن میان ، تخته چوب مستطیلی یافتند که همه را به حیرت انداخت

زیرا در اثر گذشت زمان کهنگی و پوسیدگی به تمام چوب ها راه یافته بود ، جز این تخته که چهارده اینچ طول و ده اینچ عرض داشت و حروفی چند برآن  منقش بود . دولت روس برای تحقیق و بررسی در باره این تخته چوب در 27 فوریه سال 1953  میلادی کمیته ای تشکیل داد که اعضای ان باستان شناسان و استادان شناخت زبانهای عهد عتیق بودند و ما اکنون نام و عنوان آنان را در اینجا می آوریم  البته ذکر این نکته ضروری است که در این قسمت مترجم میگوید : در اثر پریدگی حروف ، یقین ندارم که نام های مذکور در این بخش را کاملا صحیح نوشته باشم علاوه بر این ، اردو زبانان که متن اصلی از آنها است ، برخی از الفاظ را را غیر از ما استعمال میکنند مانند کلمات بانک و سانسکریت که در نزد آنان بنک و سنسکریت تلفظ میشود

  1. سولی نوف – استاد دانشگاه مسکو در بخش زبان ها
  2. ایفاهان خینو – استاد شناخت زبانهای باستانی  در دانشکده رچاینا
  3. میثانن – لو فارتگ – رئیس اداره باستان شناسی
  4. تانمول گورت – استا د زبان ها در داشکده کیفزو
  5. دی – راکن – عتیقه شناس و استاد دانشگاه لنین
  6. ایم – احمد کولاد – ناظم اداره تحقیق زتکومن
  7. میجر کولتوف – ناظر دفتر  تحقیقات دانشکده استالین

 

بالاخره پس از هشت ماه تحقیق و کاووش ، اسرار آن تخته چوب ، برای کمیته تحقیق  کشف گردید و معلوم شد که این تخته چوب ، از کشتی حضرت نوح علیه السلام است که برای تیمن و مدد خواهی چیزهائی بر آن نوشته و بر کشتی نصب کرده است . در وسط تخته یک تصویر پنجه نمائی وجود داشت که عبارتی چند به زبان سامانی بر ان نگاشته بود. زبان رایج در زمان حضرت نوح علیه السلام و تا چندی بعد از آن زبان سامی یا سامانی بود و زبانهای عبرانی ، سریانی ، قیهانی ، قبطی ، عربی و غیره از شاخه های مختلف همان زبان است .

 اولاد حضرت نوح علیه السلام و معاصرین آنان  و نسل بعد از ایشان در هر سرزمین که سکونت میکردند و آنجا را اباد مینمودند ، همان زبان سامی را که همراه با تغییرات معمولی بود ، رواج میدادند و رفته رفته ، همان زبان ها ترقی کرده و به شکل جدیدی در آمد . محققان خط شناس و علمای زبانهای باستانی و تاریخ نگاران کاووشگر ، چنین دریافته اند که زبانهای ترکی ، فارسی ، زندی ، پازندی ، سانسکریت و غیره نیز از شاخه های زبان سامانی است . صرف نظر از این ادعا که عربی و سانسکریت ، قدیمیترین زبانها است و قطع نظر از اینکه محققان بریطانیا  میگویند زبان انگلیسی سر منشاء زبانها باشد ، زبان سامانی منشاء پیدائی اکثر زبانها است و زسم الخط آن در هر عصر و زمان دگرگونی یافته  و اشکال عجیب و غریبی به خود گرفته است

کمیته تحقیق ، پس از 8 ماه فکر و دقت و زحمت فراوان ، نوشته مذکور را خواندند و به حروف روسی در آوردند که در ماهنامه  مسکو در نوامبر سال 1953 و مجله weekly – mirror  در28 دسامبر سال 1953 و روزنامه الهدی در قاهره و در تاریخ 31 مارس سال 1954 درج گردیده است .

سپس استاد زبان باستانی شناس بریطانیا اقای   MR . N . F . Maks   الفاظ مذکور را به انگلیسی چنین ترجمه کرد :

O. my god my helper , keep my hand with merey and with your holy bodies : mohamad , alia , shabbar , shabbir , fatema . they allare biggests and honourables . the world established for them . help me by their names . you can refrm to right

ترجمه :

ای خدای من و ای مددکار من به لطف و مرحمت خود و به طفیل ذوات مقدس محمد ، ایلیا ، شبر ، شبیر و فاطمه علیهم السلام دست مرا بگیر . این پنج وجود مقدس از همه با عظمت تر و واجب الاحترام هستند و تمام دنیا برای انان ، برپا شده است . پروردگارا به واسطه نامشان ، مرا مدد فرمای . تو میتوانی همه را به راه راست هدایت نمایی

مترجم در همان سال میگوید : جای بسی تعجب است که 22 سال از عمر این رویداد مهم و شگفت انگیز میگذرد ولی سه سال پیش برخی از مطبوعات ایران ما از خواب غفلت بیدار شدند و خبرش را به ما رساندند با اینکه رویداد مذکور در همسایگی ما واقع شده است و دنیا  کضور ما را به عنوان « پایگاه تشیع » در دنیا میشناسند.

 استمدا حضرت سلیمان(ع) به علی(ع)

 


در مجله الاسلام دهلی فوریه 1937 و مسلم کرانیکل لندن 30 دسامبر 1926 م کتاب Wonderful Stories of Islam چاپ لندن ص 249 امده است :در جنگ جهانی اول (1916م) هنگامی که عده ای از سربازان انگلیسی در چند کیلومتری بیت المقدس مشغول سنگرگیری و حمله بودند? در دهکده کوچکی به نام «اونتره» یک لوح نقره ای پیدا کردند که حاشیه اش به جواهرات گرانبها مرصع و در وسطش خطوطی به حروف طلایی نگارش یافته بود?چون آن را نزد فرمانده خود «میجر-ای-ان-گریندل» بردند?هر چه کوشید نتوانست از آن چیزی بفهمد?ولی به اینکه این لوح قدیمی است پی برد.بالاخره این لوح با چند واسطه از میجر گریندل به دست سرپرست ارتش بریتانیا «لیفتونانت» و «گلدستون» رسید.و این دو نفر لوح را به باستان شناسان سپردند. پس از خاتمه جنگ(1918م) کمیته ای متشکل از اساتید خط شناس از بریتانی?امریکا?فرانسه?آلم ان و دیگر کشورهای اروپایی تشکیل شد.

پس از چند ماه بررسی در 3 ژویه 1920 معلوم شد که این لوح مقدسی است به نام «لوح سلیمانی» و سخنانی از حضرت سلیمان را در بر دارد که به الفاظ عبرانی قدیم نگشاته شده است? که این تصویر نوشته آن لوح است.

ترجمه لوح سلیمانی:



الله
احمدایلی
باهتول

 

حاسنحاسین

 

یـاه احـمـد! مـقـذا = ای احمد به فریادمرس.

 

یـاه ایـلـی انـصـطاه= یا علی مرا مددیفرمای

 

یاه باهتول اکاشئی= ای بتول نظر مرحمتفرما

 

یاه حاسن اضو مظع= ای حسن کرمفرمای.

 

یاه حـاسـیـن بـارفـو= یا حسین خوشیبخش

 

امو سلیمان صوه عئخب زالهلاد اقتا= این سلیمان اکنون به این پنجبزرگوار استغاثه میکند

 

بذات الله کم ایلی= و علی{ابن ابیطالب} قدرة اللهاست.

 

اعضای  کمیته چون به مضمون نوشته مقدس اطلاع یافتند هر یک با دیده تعجب به دیگری نگریستند وانگشت حیرت به دندان گزیدند و پس از تبادل نظر قرار براین شد که لوح در موزه سلطنتی بریتانیا گذاشته شود ، اما چون این خبر به اسقف اعظم انگلستان  LORD BISHOP    رسید ، یک فرمان محرمانه ای به کمیته نوشت که خلاصه اش این است :

اگر این لوح در موزه گذاشته شود و در دیدگاه مردم قرار گیرد ، اساس مسیحیت ، متزلزل خواهد شد و سر انجام ، خود مسیحیان ، جنازه مسیحیت را بردوش بلند نموده در قبر فراموشی دفن خواهند نمود لذا بهتر آن است که لوح مذکور در رازخانه کلیسای انگلستان گذاشته شود و جز اسقف و اهل سِر کسی آنرا نبیند.

 

کسانی که این لوح را دیدند و بینشی داشتند ، گرایشی عجیب به اسلام ، پیدا کردند و همان وقت ، بین دو نفر از دانشمندان به نامهای « ولیم » و « تامس » پیرامون لوح گفتگو هایی  شد که به اسلام آوردن هر دو انجامید ، سپس  « ولیم » نام کَرَم حسین و « تامس » نام فضل حسین  را برای خود انتخاب نمودند .


[ جمعه 91/7/21 ] [ 2:35 عصر ] [ مشهدی زاده ] [ نظرات () ]

 

به نام حق

سلام. نماز و روزهاتون قبول باشه. امیدوارم تونسته باشید خودتون رو برای توبه واقعی در این شبها آماده کنید ، تا بتونید با خلوص نیت و نفسی گرم برای فرج امام زمان عجل الله دعا کنید.

می خواستم مطلبی در مورد مظلومیت مولا علی علیه السلام براتون قرار بدم . چون ایام ، ایام شهادت آقا است . مولایی که در مظلومیت ایشان و پسر رشیدشان ، مهدی فاطمه سلام الله علیها ، جا دارد انسان هر لحظه بمیرد و زنده شود و دوباره بمیرد. وای به حال ما که نتونستیم برای التیام دردهای علی (ع) کاری برای تعجیل در فرج مهدی موعود عجل الله انجام بدیم.!

مطلب زیر رو از سایت های دیگری جستجو کردم و مناسب قراردادن در وبلاگ دونستم . توصیه می کنم بخونید شاید اثر داشته باشه.

مظلومیت علی بن ابیطالب ، مرد مردان ، سید المظلومین در بیانات ایشان :(نهج البلاغه)

از مظلومیت مولای متقیان حضرت علی علیه السلام هرچه بگوئیم کم گفته ایم . مظلومیت امیرالمومنین علی(ع) در عصر خود را می توان از خطبه های ایشان در نهج البلاغه تا حدودی که عقل گنجایش آن را داشته باشد درک کرد و فهمید . چه بسیار مردم کوفه دل امام را خون کردند . چنان که در خطبه 27 آمده است :ای مرد نمایان نامرد! ای کودک صفتان بی خرد که عقل های شما به عروسان پرده نشین شباهت دارد . چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمی دیدم و هرگز نمی شناختم . شناسائی شما سوگند به خدا که جز پشیمانی حاصلی نداشت و اندوهی غم بار سر انجام شد . خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پرخون ، و سینه ام از خشم شما مالامال است . جرعه های غم و اندوه را جرعه جرعه به من نوشاندید و با نافرمانی و ذلت پذیری ، رای و تدبیر مرا تباه کردید .و یا در خطبه 26 آمده است : پس از وفات پیامبر(ص) و بی وفائی یاران ، به اطراف خود نگاه کرده یاری جز اهل بیت خود ندیدم(که اگر مرا یاری کنند ، کشته خواهند شد) پس به مرگ آنان رضایت ندادم . چشم پر از خاک و خاشاک را ناچار فرو بستم و با گلوئی که استخوان شکسته در آن گیر کرده بود جام تلخ حوادث را نوشیدم و خشم خویش فرو خوردم و بر نوشیدن جام تلخ تر از گیاه حنظل شکیبائی نمودم .از همه درد آورتر بیانات امام علی (ع) در خطبه 202 می باشد که به هنگام دفن حضرت فاطمه زهرا(س) با پیامبر درد و دل نمودند :... از این پس اندوه من جاودانه و شبهایم ، شب زنده داری است تا آن روز که خدا خانه زندگی تو را برای من برگزیند . به زودی دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امت تو ، چگونه در ستمکاری بر او اجتماع کردند . از فاطمه(س) بپرس و احوال اندوهناک نا را از او خبر گیر ، که هنوز روزگاری سپری نشده و یاد تو فراموش نگشته است ...اما مظلومیت حضرت علی (ع) در زمان ما نیز مشهود است و حتی در بین ما مسلمانان که دم از شیعه علی علیه السلام می زنیم .جرد جرداق مسیحی استاد ادبیات عرب در لبنان در یکی از نوشته های خود اعتراف کرده بود : « جاذبه های کلمات امام علی (ع) شوری در من ایجاد کرد که 200 بار نهج البلاغه را مطالعه کردم » .ابن ابیالحدید نیز که از ادبای اهل سنت است می گوید : از وقتی که این خطبه (خطبه221 )را یافتم تا کنون که پنجاه سال است ، حدود 1000بار آن را خواندم و هر بار در دلم ترس ، لرزش و پند پذیری تازه ای بوجود آمد .براستی ما که خود را از شیعیان امام علی(ع) می دانیم و ادعای محبت و ولایت او را داریم چند بار نهج البلاغه را خوانده ایم ؟چرا با آن بیگانه ایم ؟ اگر اندکی به آن توجه داشتیم آیا باز هم ، این مشکلات و گرفتاری های دنیائی گریبانگیر ما می شد ؟شهید علم الهدی علاقه بسیاری به نهج البلاغه داشتند به طوری که در صفحه اول نهج البلاغه موضوعی خودش نوشته بود : این کتاب متعلق به اینجانب سید حسین علم الهدی می باشد بهیچ وجه رضایت ندارم که این کتاب را از من جدا کنید .در پایان خاطره ای از انس و الفت این شهید بزرگوار با نهج البلاغه :روزی حسین به کلاس نهج البلاغه وارد شد و از خواهری درخواست نمود که تحقیق خود را ارائه دهند لکن ایشان امادگی نداشت . نفر دوم و سوم نیز اعلام نمودند که متاسفانه فرصت مطالعه نداشته اند . حسین با ناراحتی شدید، از کلاس بیرون رفت و در حیات تربیت معلم قدم می زد . برادر علی جمالپور که استاد فلسفه بود ، حسین را دید که بسیار نگران و ناراحت است و چیزی نگفت . خواهران کلاس سراسیمه از آقای جمالپور خواستند که واسطه شود تا از حسین معذرت خواهی نمایند . وقتی جمالپور از حسین معذرت خواهی کرد ناگهان اشکهای حسین از چشم سرازیر شد .حسین با گریه گفت : من از خواهران ناراحت نیستم ، من بر مظلومیت حضرت علی (ع) گریه می کنم که چرا حتی ما شیعیان او را درک نمی کنیم .

                                      به امید فرج مولا انشاالله

 

در ادامه مطلب چند نمونه اندک از اتهامات ناروایی که به آن حضرت زده شد اشاره می شود.

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 91/5/17 ] [ 2:2 صبح ] [ مشهدی زاده ] [ نظرات () ]

چرا حضرت علی (ع) به رغم برخورداری از قدرت بدنی کافی، در مقابل ظلم به حضرت زهراء علیهاالسلام کاری نکرد؟

 


1x1.trans چرا حضرت علی (ع) به رغم برخورداری از قدرت بدنی کافی، در مقابل ظلم به حضرت زهراء علیهاالسلام کاری نکرد؟

لازم است به چند نکته‌ی مهم توجه شود:

اول: فقط کسانی که از قوه‌های علم، عقل و ایم ان برخوردار نیستند، به قوه‌ی قدرت بدنی یا فیزیکی اتکا و بسنده می‌کنند (چه در درگیری‌های فردی و چه در جنگ‌ها و تکیه به تسلیحات، مثل امریکای امروز).

دوم: آن که چنین افرادی، هدفی جز «من» و آن هم «من طبیعی و مادی – یا من حیوانی» ندارند، لذا فقط در پی پاسخ خواسته‌ی نفس حیوانی خود عمل می‌کنند، اما کسانی که از قوای «علم، عقل و ایمان» برخوردارند، اهداف والاتری داشته و مقاصد بلندتری را در نظر دارند که گاه و یا حتی اغلب مجبور می‌شوند برای تحقق آن اهداف بلند و انجام رسالت، از خواسته‌ها یا منافع شخصی خود بگذرند. رسالت حضرت امیر المؤمنین علیه‌السلام، فقط دفاع ظاهری و آن هم از ظلم ظاهری و فیزیکی به حضرت سیدة النساء (ع) نبود که بپرسیم: «پس چرا کاری نکرد»؟ بلکه حفظ و نشر اسلام، بیداری و بصیرت بخشیدن به مردم، مقابله ریشه‌ای با ظلم در زمینه‌ها و اشکال مختلفش و هدایت بشر به سوی کمال «قرب الهی» از وظایف اصلی آن حضرت بود که سبب تحم ل بسیاری از صدمات و لطمات می‌گردید.

سوم: اساساً القای این که حضرت (ع) کاری نکرد، یک دروغ، تحریف و اتهام هدفدار برای ظلم بیشتر و انحراف عمیق‌تر اذهان عمومی می‌باشد. مگر می‌شود که حضرت هیچ کاری نکرده باشند و دست روی دست گذاشته و نگاه کنند؟!

لذا از سویی شاهدیم که وقتی حضرت زهراء علیهاالسلام (البته نه به خاطر حقوق شخصی و نفس) بلکه به خاطر رفع غصه‌‌ها و دغدغه‌های آن حضرت می‌پرسند: شما که چنین و چنان هستی و قدرتت زبانزد است، چرا انتقام نمی‌گیرید و یا به قول ما «چرا عمل متقابل به مثل نمی‌نمایید؟» حضرت پاسخ عملی می‌دهند. یعنی لباس رزمش را پوشیده و شمشیر را بر می‌دارد. اما به هنگام خروج و با بلند شدن صدای اذان، از همسرش می‌پرسد: «یا فاطمه، آیا انتقامت را می‌خواهی یا حفظ و بقای دین پدرت را ؟» و ایشان هر کدام را می‌خواست، حق بود. اما او نیز معصوم است و همان رسالت را دارد، لذا پاسخ می‌دهد: «حفظ و نشر دین پدرم را». حضرت بر می‌گردد و سلاح بر زمین می‌گذارد و می‌فرماید: «پس مجبورم سکوت و تحمل کنم».

یا همین‌طور شاهدیم که وقتی به خانه‌ی حضرت ریختند، امام ساکت نشسته بودند، بلکه به عمر حمله برده و او را زمین زدند و روی سینه‌‌‌ی او نشسته و بدین مضمون فرمودند: والله تو می‌دانی که [برای حفظ دین] مجبور به سکوت هستم، وگرنه نه تو و نه هیچ کس دیگری نمی‌توانست به زور وارد خانه‌ی علی شود. و در تاریخ مثبوت است که علی (ع) در حال درگیری بود که او را به ریسمان کشیدند و آن ضربات را بر همسرش وارد نمودند.

هم چنین برخورد ایشان پس از شهادت و در بقیع که می‌خواستند خاکش را زیر و رو کرده و بدن مبارک حضرت فاطمه (ع) را خارج نموده و به اصطلاح از اول و به دست خودشان غسل، کفن و دفن کنند، شاهد دیگری بر مدعا و نیز قدرت فیزیکی و استفاده‌ی حکیمانه از آن است. ایشان در بقیع حاضر شده و خطاب به آن جمع کثیر بدین مضمون فرمودند: «والله اگر نوک تیشه‌ای به زمین بخورد، همه شما را می‌کشم». یکی از بزرگان قوم با دیدن تنهایی علی (ع) و کثرت جماعت خود، به قصد تحقیر و شاید تمام کردن کار به ایشان حمله کرد، اما علی (ع) او را زمین زد و بر سینه‌اش نشست و شمشیر بر گردنش گذاشت که ابوبکر نزدیک شد و پس از اصرارها گفت: «علی جان، تو را به جان رسول خدا قسم می‌دهم که رها کن». و ایشان بلند شدند و آنها نیز بقیع را ترک کردند و وصیت فاطمه (ع) مبنی بر مخفی ماندن قبر – که مبین بسیاری از حقایق و معرف حق و باطل است- محقق شده و دوام یافت. [اگر چه این واقعه دلیل بر بودن مزار ایشان در بقیع نمی‌باشد].

چهارم: دفاع از حق الهی حاکمیت و باز پس گرفتن آن، اولی‌تر از دفاع از حقوق شخصی بود. پس اگر حضرت علی (ع) به خاطر حفظ و اشاعه و انتقال اسلام ناب به مردم زمان و نسل‌های دیگر، مجبور به سکوت و تحمل گردید، تحمل ظلم‌های فیزیکی و خودداری از اقدام متقابل، نه تنها عجیب نیست، بلکه با گذشت تاریخ معلوم شد که بسیار حکیمانه و بر اساس هدف الهی، علم، حکمت و بصیرت بوده است.


[ سه شنبه 91/2/5 ] [ 10:23 عصر ] [ مشهدی زاده ] [ نظرات () ]

 

رئیس گروه تحقیقاتی ژاپنی بعد از اینکه مطمئن شدند قرآن کریم 1427 سال قبل از آنان نتیجه ی پژوهش آنها را بیان کرده است اسلام آورد.
دکتر طه ابراهیم خلیفه، استاد بخش گیاهان داروئی دانشگاه الأزهر مصر و رئیس قبلی این دانشگاه در مورد ماده ی متالویثوندز می گوید :

این ماده ایست که مخ انسان و حیوانات دیگر به میزان بسیار کمی ترشح می کنند. این ماده ی پروتئینی دارای گوگردی می باشد که به راحتی می تواند با روی ، آهن و فسفر مخلوط گردد. این ماده برای زنده ماندن انسان بسیار مهم می باشد. ( کاهش کولسترول – جنبه ی غذائی – تقویت قلب و تنظیم تنفّس ) 

ترشح این ماده از مخ انسان بعد از سن 15 سالگی تا سن 35 سالگی افزایش می یابد. و بعد از این سن تا 60 سالگی ترشح آن کم می گردد. بنابراین این ماده در انسان به راحتی قابل دستیابی نمی باشد.

در حیوانات دیگر نیز میزان این ماده بسیار کم است. از این رو گروهی از دانشمندان ژاپنی اقدام به جستجوی این ماده ی سحرآمیز که باعث از بین رفتن عوارض پیری می شود در میان گیاهان کردند و تنها این ماده را در دو گیاه پیدا کردند :

انجیر و زیتون

و راست گفته است خداوند متعال در آنجا که فرموده است : ? و التین والزیتون (1) وطور سنین(2) وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِین (3) لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ (4) ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ ? 

دکتر طه ابراهیم در این قسم خداوند متعال به انجیر و زیتون و ارتباط آن با خلقت انسان در بهترین زمان و برگرداندن آن به بدترین زمان می اندیشد...

بعد از نتیجه گیری از انجیر و زیتون فهمید که به کارگیری آن از انجیرِ تنها یا از زیتون تنها فایده مورد نظر را برای سلامتی انسان ندارد پس باید آن دو را باهم مخلوط کرد.

دانشمندان ژاپنی نیز بهترین میزان را برای بهترین تأثیر در میزان ( یک انجیر و هفت زیتون ) یافتند.

استاد طه ابراهیم خلبفه به جستجو در قرآن کریم ادامه داد و فهمید که انجیر یک بار در قرآن کریم ذکر شده و زیتون 6 بار به صورت صریح و یک بار به صورت ضمنی در سوره مؤمنون به آن اشاره شده است آنجا که می فرماید : ? و شجرة تخرج من طور سیناء تنبت بالدهن وصبغ للآکلین ? استاد ابراهیم طه تمام اطلاعاتی را که از قرآن کریم جمع آوری نموده بود را برای گروه تحقیقاتی ژاپنی فرستاد . و بعد از اطمینان این گروه از اینکه قرآن کریم 1427 سال قبل از آنان به نتیجه ی علمی آنان رسیده است رئیس آن گروه اسلام آورد و مجوز این کشف بزرگ را گروه ژاپنی به دکتر طه ابراهیم خلیفه داد.


[ شنبه 90/11/29 ] [ 3:57 عصر ] [ مشهدی زاده ] [ نظرات () ]

کربلا

جبرئیل براى آدم روضه مى خواند :

صاحب کتـاب درالثـمـین در ذیل آیه شریفـه فـتـلقـى آدم ... نقـل مـى کند که چـون خـداى متعال اراده فرمود توبه آدم را بپذیرد پرده از جلو چشم آدم برداشته شد و در ساق عرش اسامى خمسه آل عبا را مشاهده کرد و آنها را بر زبان راند و از جبرئیل پرسید: اینان کیستند؟

 


 

جبرئیل آنها را مـعـرفـى کرد و سپس گفت خدا را به این اسامى بخوان تا توبه ات را بپـذیرد، آدم پـرسید چگونه بخوانم ، جبرئیل گفت : بگو یا حمید بحق محمد، یا عالى بحق على ، یا فاطر بحق فاطمة ، یا محسن بحق الحسن و ... .وقـتـى جبرئیل نام حسین را برد قلب آدم على نبینا و آله و علیه السلام شکست و اشکش جارى شد، گفت : برادرم جبرئیل چرا هنگامى که نام پنجمى را بر زبان جارى نمودم قلبم شکست و اشکم جارى شد؟

جبرئیل گـفـت : براى این فـرزندت مصیبتى روى مى دهد که مصائب در پیش ‍ آن کوچک و حقیرند.

آدم گفت : اى برادر آن مصیبت چگونه است ؟

جبرئیل گـفـت : «او را با لب تشنه مى کشند در حالى که غریب و بیکس و تنها است و یار و یاورى ندارد

 و اگر ببینى اى آدم او را در آن روز که مى گوید: واى از تشنگى و کمى یار و یاور و تـشنگـى چـنان بر او غـلبه کند که آسمـان به چـشمـش تـیره و تـار آید مثل اینکه دود فاصله شده است پس هیچکس او را یارى نکند مگر با شمشیر که بجانش افتند و او را مـانند گـوسفند ذبح کنند و سرش را قفا ببرند و دشمنان پس از کشتن اموالش را غـارت نمایند و سرهاى او و یارانش را شهر به شهر و دیار به دیار بگردانند و زنانش را اسیر نمایند.

و این چنین در علم خداى واحد منان گذشته است ».

سپس آدم و جبرئیل گریستند مانند زنى که فرزندش مرده باشد. 1

 

کشتى نوح در کربلا متلاطم مى شود

وقـتـى طوفان نوح جهان را فرا گرفت و جناب نوح پیغمبر با یاران در کشتى نشسته و دنیا را گـردش مـى کرد به سرزمـین کربلا رسید کشتى دچار گرداب شد و زمین آنرا بسوى خـود مـى کشید و نوح از غـرق شدن ترسید و دست به دعا برداشت و عرض کرد: پـروردگـارا مـن همـه روى کره زمـین را با کشتى زیر پا گذاشتم و در هیچ جا دچار چنین گرفتارى نشدم که در این نقطه به آن مبتلا گشته ام .

جبرئیل نازل شد و گفت : اى نوح اینجا سرزمینى است که حسین نوه محمد خاتم پیامبران و فرزند خاتم اوصیاء را مى کشند.

نوح پرسید: قاتل او کیست ؟

جبرئیل گفت : قاتل او لعین آسمانهاى هفتگانه و زمین است .

پس نوح هم چهار بار قاتل حسین علیه السلام را لعنت کرد و کشتى به سلامت از آن ورطه رهائى یافت و در جودى به زمین نشست.2

 

بساط سلیمان متزلزل مى شود

حضرت سلیمان پیغمبر بر بساط خود نشسته و در هوا به سیر و سیاحت مى پرداخت وقتى به سرزمین کربلا رسید باد بساطش را سه بار درهم پیچید که سلیمان ترسید سقوط کند پـس از آنکه باد ساکت شد بساط سلیمان در زمین کربلا فرود آمد و سلیمان باد را گـفـت چـرا چـنین کردى ؟ پـاسخ داد: اینجا سرزمینى است که حسین علیه السلام کشته مى شود، سلیمان پرسید که حسین کیست ؟ باد گفت او نوه محمد مختار و پسر على کرار است .

سلیمان گفت چه کسى او را مى کشد؟

باد گفت : لعنت شده اهل آسمانها و زمین یزید بن معاویه .

سلیمـان دستها را بلند کرد و یزید را نفرین نمود لعنت فرستاد و جن و انس امین گفتند، آنگاه باد وزیدن گرفت و بساط، حرکت نمود. 3

 


 


پی نوشت ها:

1. بحار ج 44 - نفس المهموم ص 53.

2. بحار 44 ص 243.

3. بحار ج 44 ص 244.


[ جمعه 90/9/4 ] [ 7:22 عصر ] [ مشهدی زاده ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 12
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 252553