لنده، سلیمان شهرویی | ||
زمانی که مرحوم آیت الله حکیم به زیارت بیت الله الحرام مشرف شده بود، بن باز که سابقاً مفتی وهابیت بود و بینایی خود را از دست داده بود، به دیدن ایشان می شتابد.
او پس از تعارفات معمولی به آیه الله حکیم می گوید: شما عالمان شیعه چرا آیات قرآن را تأویل می کنید؟ وی در جواب می گوید: مگر چه اشکالی دارد. بن باز می گوید: بسیار اشکال دارد آیه الله حکیم می گوید: ممکن است در بعضی آیات، لازم شود که تأویل کنیم. بن باز می گوید: به هیچ وجه لازم نمی شود. آیه الله حکیم می گوید: شاید لازم شود و او اصرار می ورزد که اصلاً لازم نمی شود.
آیه الله حکیم می گوید: ممکن است لازم شود. مثلاً در این آیه شریفه می فرماید: من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی و اضل سبیل،[ اسراء/ 72] هر کس در این جهان کور است، در آخرت هم کور و گمراه تر است.
اگر این آیه را تأویل نکنیم و به معنای کوری ظاهر بگیریم، معنای آن این است که شما که در این جهان به کوری چشم مبتلا شده ای، در آخرت هم گرفتار کوری چشم باشی. ولی اگر تأویل کنیم، معنای آن این است که هر کس در این جهان گرفتار کوری دل باشد، در آخرت هم دچار کوردلی و گمراهی است؛ بلکه گمراه تر است.
بن باز از شنیدن این جواب دندان شکن ناراحت می شود و برمی خیزد و در حین رفتن می گوید: با شما علمای شیعه نمی شود بحث کرد. از خداوند بزرگ مسألت و از پیشگاه اولیای تشیع استمداد می کنیم که شیعیان را در ادامه راهشان پایدارتر از همیشه بدارند. [ چهارشنبه 93/1/6 ] [ 10:37 عصر ] [ مشهدی زاده ]
[ نظرات () ]
گروه جنگ نرم مشرق- ارکستر سمفونیک پیتزبورگ آخرین بار در سال 1964 برای اجرای برنامه به ایران سفر کرده است و در سال جاری میلادی در پنجاهمین سالگرد آن سفر، در تهران اجرای برنامه خواهد داشت. هزینه انجام این سفر احتمالی حدود 4 میلیون دلار خواهد بود و قرار است تامین این هزینه با موسسه آمریکایی مطالعات خاورمیانه باشد. محمدعلی نجفی . سیمین یزدگردی کورتیس
گِرِگ سولیوان، مشاور ارشد وزارت خارجه آمریکا بود که درباره اجرای یک ارکستر آمریکایی در ایران پس از 50 سال گفت: «هنوز جزییات فراوانی برای پرداختن وجود دارد، اما ما تلاش میکنیم با آنها در ارتباط تنگاتنگ باشیم تا پیشرفت بیشتری به دست آید.» او همچنین افزود: «چندین مانع وجود دارد که در سطح اداری باید برطرف شود، از جمله موضوع تحریمها و ملاحظات مربوط به ویزا». رابرت موآر معاون ارشد ارکستر سمفونیک پیتسبورگ میگوید: «یک ارکستر سمفونیک میتواند پیشرفتهای سمبولیک تاریخی را به شکل اینگونه ماموریتهای دیپلماسی فرهنگی تکمیل کند.» ارکستر فیلادلفیا در سال 1973 به چین رفت، درست یکسال بعد از آنکه رییسجمهور ریچارد نیکسون ملاقات تاریخیاش را از آنجا انجام داد و دوسال بعد از آنکه بازیکنان پینگپنگ آمریکا وارد خاک چین شدند؛ چیزی که بهعنوان دیپلماسی پینگپنگ نیز معروف بود. . رابرت موار با توجه به مسائل گفته شده در بالا که از لابلای اخبار رسانهها استخراج شده بود، ضروری به نظر رسید تا نگاهی به کتاب «دیپلماسی عمومی نوین؛ کارکرد قدرت نرم در روابط بینالملل» اثر جان میلسن و همکاران بیاندازیم تا متوجه نوع نگاه دولتمردان ایالات متحده به موسیقی شویم. فصل هشتم از این کتاب را سینتاپی اشنایدر سفیر آمریکا در هلند نوشته است. کسی که یکی از طرفداران افزایش بودجه در حوزه دیپلماسی فرهنگی ایالات متحده است: سینتیاپی اشنایدر در مقدمه این فصل از کتاب مینویسد: وزارت خارجه کاشف«جاز» بود. موسیقی ای منحصر به فرد و تاُثیر گذار بر مردم، گویی مردم با گوش دادن به آن ما را در کنار خود میبینند و این یعنی تبادل فرهنگی کالایی بیبدیل که هیچ همتایی ندارد... وی در ادامه آورده است: شخصی مانند هاول(vaclav havel) (نمایش نامه نویس و اولین رئیس جمهور جمهوری چک به سال 1993)، در سال 2000 در سخنرانی هزاره کاخ سفید گفت: موسیقی دشمن توتالیتاریسم بود. هاول در بین علاقهمندان به موسیقی جاز توضیح داد که چگونه گوش دادن به موسیقی جاز، امید به آزادی را در سیاهترین روزهای ظلم در چکسلواکی کمونیست، برای آنها زنده نگه داشته است. اشنایدر در این کتاب آورده است: موفقیت دیپلماسی فرهنگی در طول جنگ سرد، این توقع را از ایالات متحده بوجود آورد که در دوران بیداری پس از یازده سپتامبر نیز یه منظور افزایش فهم و درک بین آمریکا و دنیای عرب- اسلام، به دیپلماسی فرهنگی روی بیاورد. نویسنده ادامه میدهد: اهمیت دیپلماسی فرهنگی، در گسترده ترین مفهوم آن، افزایش یافته است، چرا که در برخورد و مدیریت اکثر این خطرات و تهدیدات، استفاده از دیپلماسی سنتی و قدرت نظامی دارای محدودیت میباشد. وی همچنین میگوید: در واقع طی جنگ سرد بود که آمریکا قدرت فرهنگی را بعنوان سلاحی مخفی بر ضد دشمن خود، یعنی شوروی سابق و ایدئولوژی آن، یعنی کمونیسم، به کار گرفت.دولت ایالات متحده، از طریق وزارت امور خارجه و دیگر آژانسها، از جمله سازمان سیا (CIA)، به هماهنگ کردن و انتشار بیسابقه افکار آمریکایی و بیان خلاقانه آنها در سراسر جهان پرداخت. سینتاپی اشنایدر مینویسد: برنامههای فرهنگی اجرا شده تا آن زمان-از تاسیس مجمع بزرگ روشنفکران که کنگرهای برای آزادی فرهنگی ایجاد شد، گرفته تا دور ساختن اروپاییان از سوسیالیسم و کمونیسم- به بازکردن درب فرهنگ و سبک زندگی غربی به روی هنرمندان و شهروندان شوروی کمک کرد. وی در ادامه مینویسد: دیپلماسی فرهنگی جنگ سرد حاوی درسهای با ارزشی برای چالشهای امروزی میباشد. همانند بسیاری از کشورهای خاورمیانهای؛ مخصوصاً ایران و عراق، روسیه سنت ادبی متمایزی داشت که به هویت ملی آن کشور بسیار نزدیک بود. او اینگونه بحث خود را ادامه میدهد: اگر هم اکنون خطرات امنیتی مانع از آن شده تا نویسندگان و هنرمندان آمریکایی از عراق بازدید کنند؛ اما در عوض میتوان از نویسندگان و هنرمندان عراقی برای بازدید از ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی برای مبادلات بیپرده؛ همانند آنچه که در دهه 1950 انجام میشد، دعوت کرد. تور ایالات متحده که توسط ارکست سمفونی عراق در دسامبر سال2003 برپا شد و بازدید مایکل کیسmichael kaiser)) رئیس مرکز کندی(kennedy center)، از عراق برای کمک به بازسازی نهادهای فرهنگی عراق؛ قدم های ابتدایی خوبی به حساب میآیند. اشنایدر مینویسد: تاُثیر موسیقی؛ مخصوصاً موسیقی«جاز» و «راک» که شکاف در نمای کمونیست را آشکار کرده و با آزادیهای غربی ارتباط برقرار ساخت، بطور مستدلی حتی از ادبیات نیز نیرومندتر بود. موسیقی جاز و راک از طریق برنامههای شبانه «موسیقی ایالات متحده آمریکا»(Music USA)؛ که توسط ویلیس کانور(Willis Connover) از سال 1955 تا زمان مرگش یعنی سال 1996 اجرا می شد، به داخل پرده آهنین نفوذ کرد. سینتاپی اشنایدر به عنوان یک استراتژیست فرهنگی در توصیف موسیقی جاز مینویسد: جاز در بین نظم کامل و بی نظمی قرار دارد. موسیقی دانان با ساختار تمپو(tempo)، کوک(key) و آکورد (chord) موافق هستند اما ماورای همه اینها، هر کسی آزاد است که خودش را بیان کند؛ و این همان جاز است و این آمریکا است. وی مینویسد: علاوه بر خود موسیقی، قدرت جاز بعنوان یک سفیر فرهنگی، از کشش ذاتی ایجاد شده بوسیله سفر موسیقی دانان سیاهپوست به سراسر جهان و شیپور کردن ارزشهای آمریکایی ناشی می شود. البته خود موسیقیدانان هم از این مهم غافل نبودهاند و چنین رسالت را برای خود قایل بودهاند. نویسنده ادامه میدهد: جاز بطور گستردهای بهعنوان ابزار بسیار مؤثری برای دیپلماسی شناخته شده است. در طول آن دهه(1960) وزارت امور خارجه، الینگتن (Ellington)، آرمسترانگ ((Armstrong وبروبک (Brubeck) و گروههای دیگر را برای هفتهها، بصورت تور به کشورهایی در سراسر آفریقا، آسیا، و خاورمیانه و همچنین اتحاد جماهیر شوروی و اروپایی شرقی میفرستاد. امروز، بودجه سالانه 840000 دلار برای برنامه«سفیران جاز» (JazzAmbassadors) برای تامین مالی کنسرتها تا هشت گروه چهارتایی جاز تخصیص یافته است. اشنایدر میگوید: اندراس سیمونی (Andras Simonyi) سفیر کنونی مجارستان در ایالات متحده و یک گیتاریست، در سخنرانی که با عنوان «راکینگ برای جهان آزاد: چگونه موسیقی راک به فروریختن پرده آهنین (دیوار برلن) کمک کرد»- که در صحنههای گوناگون در سراسر آمریکا و در شهرهای مختلف ایراد شد، سیمونی سعی کرد تا به آمریکاییها قدرت فرهنگشان را یادآور شود. وی در بخشی از سخنان خود گفت: موسیقی «راک» اینترنت دهههای 1960 و اوایل دهه 1970 بود. نویسنده در پایان آورده است: «فرهنگ بخاطر فرهنگ» هیچجایی در برنامههای مبادله آموزشی و اطلاعاتی ایالات متحده نداشته و ندارد. ارزش مبادلات فرهنگی بینالملل در جلب احترام برای دستاوردهای فرهنگی جامعه آزاد ما میباشد، یعنی در همان جایی که برای القا به دیگران برای همکاری در امور جهانی با آمریکا، نیاز بسیاری به احترام داریم. همانگونه که ملاحظه شد از نگاه سینتاپی اشنایدر یکی از مهمترین عوامل سقوط کمونیسم، نفوذ موسیقی جاز و راک به پشت پرده آهنین کمونیسم عنوان شده است. هرچند که هرگز و از هیچ لحاظی اسلام شیعی و شاداب ایران با کمونیسم از رده خارج، قابل مقایسه نیست اما آمریکایی ها به دنبال پیاده کردن طرحهای قدیمی خود برای شکست دادن مردم ایران در جنگ نرم هستند و برای این امر از هیچ وسیلهای حتی موسیقی و گروههای کوچک و بزرگ جاز و راک فروگذار نخواهند کرد. [ شنبه 92/12/17 ] [ 11:50 صبح ] [ مشهدی زاده ]
[ نظرات () ]
گروه بینالملل مشرق - در صفحه شطرنج کسانی که با قواعد این بازی آشنا باشند، میدانند چگونه در چه هنگامی از مهرههای خود استفاده کنند و هر کدام از مهرهها با حرکات خاص خود چگونه رفتار کنند تا در نهایت بتوانند پیروزی را به شاه صفحه شطرنج هدیه کنند.
[ شنبه 92/12/10 ] [ 9:46 عصر ] [ مشهدی زاده ]
[ نظرات () ]
بیوگرافی شیخ ناصر بن سلیمان العمر
شیخ "ناصر بن سلیمان العمر"، دبیرکل بنیاد مسلمانان عربستان سعودی و از چهرههای سرشناس تندرو و افراطی وهابی است. ناصر بن سلیمان بن محمد العمر (متولد 1373ه/ 1952) در روستای مریدسیة وابسته به شهر بریده در منطقه القصیم به دنیا آمد. دوران دبیرستان خود را در سال 1390 هجری قمری در مرکز علمی ریاض به پایان رساند سپس در سال 1394 ه تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشکده شریعت به پایان برد و سپس به عنوان مربی در دانشکده اصول دین – بخش علوم قرآنی- در دانشگاه اسلامی امام محمد بن سعود انتخاب گردید. در سال 1979 فوق لیسانس خود را از دانشکده اصول دین – بخش علوم قرآنی- و در سال 1984 دکترای خود را از همین دانشکده اخذ نمود. در سال 1404 ه به عنوان استادیار و در سال 1410 به دانشیاری ارتقا یافت و در سال 1414 به درجه استاد تمامی نائل گردید. تاکنون تالیفات متعددی داشته است که مهمترین آنها عبارتند از: «اعتدال در اسلام»، «عهد و پیمان در قرآن کریم»، «سعادت بین توهم و حقیقت»، «نگاهی راهبردی به مسأله فلسطین» همچنین سخنرانیهای زیادی از وی در اینترنت وجود دارد. وی هم اکنون در سمت ناظر کلی پایگاه اینترنتی مسلم نت فعالیت می کند. به لحاظ سیاسی شیخ ناصر العمر به جریان الصحوه نزدیک است؛ جریان الصحوة جریانی است که تلاش میکند میان وهابیت و اخوان المسلمین پیوند برقرار سازد. مسئولان قطری از وی به شدت حمایت میکنند. جریان دینی در عربستان سعودی به سه دسته تقسیم می شود: نخست علمای درباری، دوم علمای الصحوة مانند محمد العریفی، سلمان العوده، سفر الحوالی و ناصر العمر که دارای پایگاه مردمی هستند اما تمایلی به درافتادن با رژیم ندارند و حتی بعضاً مخالفت خود با هرگونه تظاهرات در عربستان را اعلام میدارند و دسته سوم شیوخ انقلابی شامل سلیمان العلوان، عبدالعزیز الطریفی، خالد الراشد و ناصر الفهد هستند. نکته دیگر آنکه ناصر عمر در جایی تدریس و تحصیل کرده است که مهد تکفیر و افراطگری در عربستان است. دانشجویان و اساتید دانشکدههای شریعت در عربستان سعودی بویژه دانشگاه "محمد بن سعود" (مخصوصاً دفتر وعظ و ارشاد این دانشگاه) که ناصر عمر در آنجا تحصیل و تدریس کرده، همه مسلمانان به جز مؤمنان به مذهب وهابی تکفیری را کافر میپندارند و مراکز خطرناکی هستند که در خونریزی کشتار بیگناهان در عراق و پاکستان و اخیراً نیز سوریه دست داشتهاند. پایگاه مسلم نت و توهین به مقدسات شیعیان ناصر بن سلیمان العمر دارای سایتی به نام المسلم نت (http://almoslim.net/) می باشد که در آن به تمامی مقدسات شیعه اهانت کرده و با عباراتی بسیار سخیف سعی در تشویش اذهان و تخریب وجهه شیعیان در میان دیگر مذاهب اسلامی دارد. وی که به تندروی مشهور است ادعا کرده است: دو موضوع مهم و خطرناک در جهان اسلام وجود دارد که مسلمانان باید با تأمل بیشتری به آنها بنگرند، یکی افکار لیبرالی و لائیک میباشد و دومی که بسیار خطرناکتر است، نفوذ ایرانیها در بین مسلمانان جهان اسلام میباشد که باید با این دو مبارزه شدید و فقیهانهای صورت گیرد! وی در ادامه تاکید کرده است که ایران کشوری مجوسی است نه شیعه!!! دشمنی شدید با انقلاب اسلامی/ انقلاب ایران، اسلامی نبود چون امام خمینی (ره) از فرانسه وارد ایران شد!!! شیخ ناصر با حمله به انقلاب اسلامی ایران و بنیانگذار آن، ایرانیان را متهم میکند که تشیع را بهانهای برای فریب دادن مسلمانان قرار دادهاند، همانگونه که شیعیان، عشق به اهلبیت علیهم السلام را بهانهای برای نشر افکارشان مورد استفاده قرار میدهند! وی در سخنانی عجیب میگوید انقلاب ایران، اسلامی نبود چرا که امام خمینی (ره) با هواپیما از فرانسه به عنوان یک کشور کافر وارد ایران شد و ایران در واقع مزدور غرب و آمریکا است!!! عاشورا روز جشن و سرور است ناصر عمر در جسارتی آشکار به شیعیان، آنها را متهم میکند که عاشورا را تبدیل به روز عزا و ماتم کردهاند، اما در واقع عاشورا روز پیروزی و شادمانی است!!! این شیخ افراطی وهابی معتقد است فهماندن این موضوع (مسلمان نبودن ایرانیها) به تمام امت اسلامی، وظیفه علما و طلاب علوم دینی می باشد و تمام افراد امت اسلامی چه زنها و چه مردها این وظیفه را بر دوش دارند و باید برای وضوح این امر برای سایر ملتهای مسلمان تلاش کنند! فراتر از جهاد نکاح؛ جهاد نکاح با محارم ناصر عمر در شبکه ماهواره ای وصال که نزدیک به گروه های تکفیری تندرو در سوریه است، از انتقادات وارده به فتوای "جهاد نکاح" گله کرد و گفت: برخی افراد انتقادات شدیدی را به فتواهایی دارند که به برادران مجاهد اجازه جهاد نکاح میدهد، اما جالب است که کسی کشتار صورت گرفته توسط سوریه را به یاد نمیآورد و از آن گله ای نمیکند. وی همچنین ایران و سوریه را به جنایات اخیر در سوریه متهم کرد و گفت که این دو کشور در تلاش برای تشکیل و پر رنگ کردن هلال شیعی هستند و تمایلی ندارند که سنی ها در منطقه نقشی را ایفا کنند. ناصر العمر در ادامه اظهار داشت که مجاهدین در سوریه می توانند در غیاب زنان مجاهد نامحرم با محارم خود ازدواج کنند. او اعلام کرد اگر دسترسی به نامحرم آسان نباشد، مجاهدین می توانند با محارم و خواهران خود "عقد نکاح" داشته باشند. پیش از این او از اسارت زنان شیعی و توزیع آنها بین مجاهدین سخن گفته بود. الاهرام به نقل از ناصر عمر: مبارزین میتوانند با خواهران خود جهاد نکاح داشته باشند
فتوای ناصر عمر در جهاد نکاح با محارم که در سایتهای وابسته به گروههای جهادی منتشر گردید
گفتنی است پس از صدور این فتوا جهاد با محارم به شکل وسیعی از سوی جبهه النصره در حال اجراست. بر اساس برخی گزارشها، در تعدادی از مناطق تحت تسلط تروریستها، این افراد مرتکب جنایات و رسواییهایی بسیاری با خواهران و مادران خود شدهاند به نحوی که هیچ کس آن را باور نمیکند؛ دلیل آنها این است که بیشتر زنان جهاد نکاح از این مناطق فرار کرده اند و با شدت گرفتن جنگ و افزایش قتل و کشتار دیگر زنی به این مناطق نمی آید. متن فتوای شرم آور ناصر العمر در برخورد با شیعیان شیخ ناصر العمر در پاسخ به یک استفتا مبنی بر راهکارهای مقابله با شیعیان، مطالبی دهشتناک بیان نمود که حکایت از اوج توحش مکتب تکفیری وهابیت و اوج دشمنی و خصومت و کینه وی نسبت به تشیع دارد. در این استفتاء آمده است: «همانطور که می دانید خطر رافضیها از خطر یهودی ها و نصرانیها برای اسلام بیشتر است و ما چگونه می توانیم برای نجات اسلام، خطر رافضیها را کنترل نماییم؟» شیخ عمر در پاسخ مینویسد: درابتدا باید بدانیم که شیعیان جز با یک حکومت اسلامی جهادی ریشه کن نمیشوند، شیعیان بعد از برپایی حکومت اسلامی دو راه دارند: یا اینکه اسلام را بپذیرند! یا اینکه سر بریده شوند، اگر اصرار کردند بر مذهب خود باقی بمانند با آنها باید این چنین برخورد کنید: اول: همهی شیعیان را چون سر بریدن گوسفند، سر ببرید تا خون سر تا پای آنها را فرا بگیرد، و چه منظره ی بدیعی است زمانیکه تو می بینی اجساد شیعیان در دریایی از خون شناورند و صدای امواج خون رافضی گوشهایت را نوازش میدهد و جنازه هایشان، چشم هایت را به وجد می آورد. دوم: زنان آنها را به اسارت ببرید و در میان رزمندگان به صورت عادلانه تقسیم کنید . سوم: کودکان شیعه را به فراگیری تعلیمات اسلامی صحیح وا دارید و توحید و عقیده را به آنها آموزش دهید، و به آنها آموزش های نظامی دهید تا در فتوحات اسلامی از آنها استفاده شود. چهارم: معابد و ضریح های شرک آلود شیعه را نابود و ویران کنید. پنجم: خانه های آنها را تفتیش کنید وکتاب های شرک آلود آنها را از بین ببرید. ششم: روز عاشورا را جشن بگیرید و شیعیان را مجبور کنید درآن شرکت کنند. هفتم: آنها را مجبور کنید کودکان خود را با اسمائی مانند معاویه، یزید و عائشه و حفصه و... نامگذاری کنند هشتم: باید به امامانی که ادعا میکنند رهبرشان هستند مانند خمینی و سیستانی و … توهین نموده و از آنها بیزاری جویند. شیعیان از انفولانزای خوکی خطرناکترند ! پایگاه الکترونیکی "مسلم" که ریاست آن را "ناصر عمر" از شیوخ وهابی و تکفیری عربستان سعودی برعهده دارد، همواره مقالات تندی علیه شیعیان منتشر میکند که از جمله این مقالات میتوان به مقالهای توهین آمیز تحت عنوان "إبن جبرین و رافضه و آنفولانزای خوکی!" منتشر شده در این پایگاه اشاره نمود. نویسنده این مقاله پیروان مذهب تشیع را به دلیل شکایت از "إبن جبرین"، از ویروس آنفولانزای خوکی خطرناکتر میداند. "إبن جبرین" از چهره های سرشناس وهابیت در عربستان سعودی چند سال پیش با صدور فتوایی جنجال برانگیز، به قتل رساندن شیعیان را به دلیل کافر بودن، جایز دانسته بود، از همین رو وی زمانی که برای درمان به آلمان سفر کرده بود، از سوی تعدادی از شیعیان عراقی مقیم آلمان مورد شکایت و اعتراض قرار گرفت. در واکنش به این شکایت از "إبن جبرین"، نویسنده مقاله، پیروان مذهب تشیع را رافضی و کافر خوانده و آنان را از ویروس آنفولانزای خوکی خطرناکتر معرفی کرد. وی شیعیان را "اربابان ترور"خواند و آنان را به "نسل کشی پیروان واقعی اسلام" متهم نمود. نویسنده این در ادامه مقاله توهین آمیز خود شیعیان را افرادی نادان خوانده و گفت: رافضی ها اهل کذب و دروغ و خیانت و فسق و فجور هستند. آنان مانند منافقیناند. وی در ادامه بدون اشاره به ظلم و ستم و سرکوب شیعیان توسط خاندان آل سعود و رفتار نیروهای امنیتی عربستان سعودی و اعضای هیئت امر به معروف و نهی از منکر سعودی گفت: ما چندی پیش در شهر مدینه منوره شاهد آشوبگری های آنان در نزدیکی قبر پیامبر(ص) و در نزدیکی بقیع بودیم. آنان همیشه به دنبال آشوب و خرابکاری هستند. تبریک انهدام حرمین عسکریین (علیهما السلام) شیخ ناصر العمر از جمله مفتیهایی بود که پس از انهدام حرم امامین عسکریین(ع) در سامرا، این جنایت را به دیگر مفتیان سعودی و اهل سنت تبریک گفت. پس از انفجار حرمین شریفین امام هادی و امام حسن عسکری (ع)، دفتر وعظ و ارشاد وابسته به دانشکده امام بن سعود وهابی نیز که به شیخ عمر نزدیک است، به ترویج فتواهای ابن حبرین، ناصر العمر، سفر الحوالی، بارک و الحربی و علمای دیگر وهابی برای نابودی سایر ضریحها و مرقدهای مقدس شیعیان پرداخت. همچنین گفته میشود عوامل این دفتر تاکنون در دهها عملیات وهابیون تکفیری در شهرهای عراق که به نابودی و انفجار مرقدهای اولیا و فرزندان رسول اکرم(ص) منجر شده، دست داشتهاند. منابع آگاه نزدیک به دانشگاه «محمد بن سعود» که ناصر عمر نیز در همانجا درس خوانده و استاد میباشد، میگویند، شماری از طلاب در طول چند سال گذشته از کلاسهای درس غیبت کرده و اقدام به پیوستن به مجموعههای تروریستی در عراق کردهاند. به گونهای که نام تعدادی از آنها در لیست کشتههای درگیریهای عراق به چشم میخورد. نباید به شیعیان اجازه داد تا در مساجد نماز بخوانند، باید با آنان برخورد شدید داشت! فتوای شیخ ناصر عمر در وجوب دشمنی با حزب الله العمر در فتوایی اعلام کرده است که دشمنی با حزب الله بر همگان واجب است، زیرا آنها دشمنان همیشگی اهل سنت بوده اند. وی همچنین از عملیات مستمر تروریست ها و افراد مسلح علیه آنچه آن را ماشین کفر و ظلم نظام های سوریه و ایران خواند، ستایش کرده است. ناصر عمر خصومت و کینه شدیدی نسبت به ایران و حزب الله دارد رد هرگونه سازش با شیعیان شیخ ناصر العمر، از سلفی های تندرو مشهور با تاکید بر سازش ناپذیری تشیع و تسنن، بشدت سازش و مصالحه شیعه و سنی را مورد حمله قرار میدهد. وی در این رابطه اظهار داشته است که «اختلافات ما با روافض (شیعیان) فقط به مباحث فرقه ای محدود نمیشود. اختلاف ما در موردمسائل بنیادین و اساسی دینی است، نه بخشهایی از دین. در واقع هیچ نقطه مشترکی بین ما و شیعیان وجود ندارد.» العمر همچنین در همایش گفتگوی مذاهب که در ژوئن 2003 درریاض برگزار شد از شرکت کنندگان خواست روافض (شیعیان) را به اسلام واقعی و پیروی از شیوه اهل سنت دعوت کنند. مخالفت با قیام حوثیها/ ایران مسئول اصلی درگیریها در یمن! العمر از جمله علمای وهابی بود که به مخالفت با قیام حوثیها علیه دولت یمن در سال 2009-2010 برخاست و به همراه برخی علمای وهابی در بیانیهای فتنه انگیز با حمله به شیعیان یمن، از درگیری مبارزان الحوثی با دولت یمن انتقاد کرد. در این بیانیه ایران به عنوان مسئول این درگیریها معرفی گردید. این در حالی بود که عربستان برای فروخواباندن قیام حوثیها در یمن مداخله نموده و از دولت یمن پشتیبانی به عمل آورد و این علمای وهابی نه به ایران بلکه باید به آتشافروزیهای سعودیها اعتراض میکردند. در این بیانیه همچنین از مسلمانان خواسته شده بود که جلوی انتشار مذهب رافضی گرفته شده و تدابیر امنیتی، رسانهای و تبلیغی مورد نظر جهت این کار پیشبینی شود. ناصر العمر: مساجد و حسینیههای شیعیان را تخریب کنید ناصر العمر از چهرههایی است که در عمده همایشهای ضد ایرانی و ضد شیعی در عربستان شرکت کرده و از برگزار کنندگان و حامیان چنین همایشهایی است. در همایشی ضد شیعی که چندی پیش در ریاض با عنوان «مملکت ما ... وحدت ما» با حضور امیران برخی از مناطق عربستان، چهره های سیاسی و مفتیان سلفی از جمله صالح الفوزان، عبدالله بن جبرین و برخی از چهره های مشهور ضد شیعی دیگر برگزار شد، ناصر عمر نیز حضور داشت و به سخنرانی علیه شیعیان پرداخت. این علمای تندروی وهابی در این همایش به چند جمعبندی رسیدند: اول: نباید به شیعیان اجازه داد تا سمت های مهمی را در کشور به دست گیرند دوم: باید قربة الی الله! با فرزندان شیعه در دانشگاهها سختگیری کرد . سوم: در صورت لزوم حتی کشتار شیعیان واجب است! چهارم: لزوم دوری از شیعیان و شیعیان خطر اصلی برای عربستان. پنجم: هیئت حاکمه کشور عربستان، شیعیان مقیم مناطقی چون القطیف، مدینه منوره و نجران را به اسلام (اندیشه سلفی) دعوت کنند و در صورتی که نپذیرفتند آنان را برای پذیرش اندیشه سلفی مجبور نمایند! ششم: نباید به شیعیان اجازه داد تا در مساجد نماز بخوانند، باید با آنان برخورد شدید داشت! ناصر العمر در این همایش به طور مشخص خواستار برخورد با شیعیان عراق، ممانعت از حج شیعیان، تخریب مساجد و حسینیه های شیعیان و هم چنین جلوگیری از انتشار کتاب، روزنامه و یا مجلاتی که شیعیان در نگارش آن نقش دارند، تعطیلی دادگاه شیعیان در منطقه القطیف و جلوگیری از مشغول شدن شیعیان در مشاغلی چون مشاغل امنیتی، بهداشت و درمان شد. وی در پایان اظهار داشت: نباید اجازه داد، شیعیان در هیچ مقطعی به تدریس مشغول باشند. فتوای وجوب انهدام حرم امام حسین (ع)، حضرت ابالفضل (ع) و حضرت زینب (س) ناصر العمر به همراه برخی مفتیان مهم دیگر وهابی با صدور فتاوایی خواستار انهدام مراقد مطهره امامان شیعه(ع) شده بودند. این فتاوا که در پی استفتای جمعی از دانشجویان دانشگاه وهابی "محمد بن سعود" صادر شد پس از حمله به بارگاه عسکریین(ع) در سامرا، در سطح گستردهای توزیع و در آن از هر اقدامی برای محو آنچه آثار شرک بویژه در کشور عراق و شهر کربلا خوانده شده، استقبال شده بود. در بخشی از این فتاوا که از حرم امامان شیعه(ع) به عنوان بتهایی یاد کرده که باید با خاک یکسان شود، آمده است: حسین از شرک شیعیان به دور است اما حرم او باید به عنوان اصلیترین نماد شرک در عراق ویران شود. در همین راستا نیروهای امنیتی عراق نقشههای تروریستی برای تعدی به ضریح امام حسین (ع) و حضرت عباس بن علی (ع)، ضریح امام علی (ع) کشف کردند. گفته میشود حمله به مقبره حضرت زینب (س) نیز در دستور کار تروریستها بوده است. رانندگی حق زن نیست؛ هر کس جز این بگوید منافق و بیدین است ناصر عمر در ویدیویی که در اینترنت نیز منتشر شد، همه کسانی را که خواستار صدور مجوز برای رانندگی زنان هستند و آن را ترویج و تشویق می کنند، به بی دینی و نفاق متهم کرد. شیخ ناصر العمر در این ویدئو همه کسانی که صدور مجوز برای رانندگی زنان را ترویج و تشویق می کنند، به جریان های سکولار منسوب می کند و آنان را منافق می نامد. این در حالی است که دکتر یوسف القرضاوی، دکتر سلمان العوده، دکترمحسن العواجی، دکتر عائض القرنی و محمد القحطانی ودکتر محمد آل زلفه (که همگی از مبلّغان و شیوخ مشهور وهابی هستند) برای زنان حق رانندگی قائل هستند و این کار را حق زنان می دانند، اما ناصر العمر معتقد است هر کس خواستار صدور مجوز رانندگی برای زنان سعودی باشد وابسته به جریان های بی دین و لیبرالیسم و منافق است. ناصر عمر لیبرالها را منافق میداند و رانندگی را برای زنان حق نمیداند شیخی که حزب الله را حزب اللات نامید پس از پیروزی حزب الله در جنگ 33 روزه علیه رژیم صهیونیستی در سال 2006 هرچند که این پیروزی حتی بسیاری از مخالفان حزب الله بویژه از میان سلفیها را به تحسین و یا دست کم سکوت واداشت اما العمر همچنان بر طبل مخالفت با حزب الله کوبید. وی که حزب الله را «حزب اللات/ حزب الشیطان» نامید، گفت: «حزب الله به نمایندگی از اهل سنت در فلسطین مقاومت نمیکند، بلکه حزب الله ابزاری است در دست سپاه پاسداران ایران». وی در شبکه الجزیره تصریح کرد: «اسرائیل، آمریکا و ایران دشمنان امت اسلامی هستند» برای پیروزی حزب الله دعا نکنید در جنگ 33 روزه حزب الله علیه دشمن صهیونیستی، ناصر العمر فتوا داد که «دعا برای پیروزی حزب الله یا ارائه هرگونه کمک به این حزب در جنگ با اسرائیل حرام است». تظاهرات در عربستان سعودی حرام است پس از آغاز بیداری اسلامی در جهان عرب و سرنگونی چندین حاکم خودکامه، شعلههای تظاهرات و اعتراض به عربستان سعودی نیز کشیده شد و میرفت که پایههای این حکومت استبدادی را دچار فروپاشی نماید. اما در این میان برخی علمای درباری با دادن فتوا هرگونه تظاهرات در عربستان سعودی را حرام دانستند. در این میان ناصر العمر چهرهی برجسته ای بود که فتوا داد «تظاهراتها در عربستان سعودی به دلیل مفاسدی که به همراه دارد حرام است، بویژه آنکه سکولارها و روافض (شیعیان) از آن سوء استفاده میکنند... عربستان بر کلمه توحید اجتماع کرده است و سکولارها و روافض میخواهند این اجماع را بر هم زنند». حرمت تظاهراتها در عربستان سعودی به ماه عسل نروید ناصر عمر زن و مردی را که تازه ازدواج کردهاند، از رفتن به ماه عسل برای تفریح و گردش بر حذر میدارد چرا که معتقد است زن و مرد در این سفر گناهانی را مترکب میشوند که زیانآور و خطرناک است و این یک بدعت عجیب محسوب میشود. با ایران رابطه برقرار نکنید شیخ ناصر عمر عادیسازی روابط برخی کشورهای عربی با حکومت مجوسی ایران که اهل سنت را میکشد، رد کرد. وی در کلاس درس خود که در مسجد خالد بن الولید در ریاض برگزار میشود نسبت به خطر ایران بر اسلام و مسلمانان هشدار داد و گفت ایران تلاش میکند به کشورهای عربی و اسلامی نزدیک شده و برای تحقق اهداف استعماری خود مذهب تشیع را گسترش دهد. وی اشاره نمود: ایجاد روابط با ایران به بهانههای سیاسی مسأله باطلی است. تظاهراتکنندگان بحرینی خائن هستند شیخ عمر انقلاب بحرین را یک «حرکتی رافضی» میداند. وی تظاهراتکنندگان را خائنانی و مزدورانی میداند که میخواهند بحرین را به ایران واگذار کنند. وی از موضع ترکیه در قبال حوادث بحرین تشکر میکند چرا که معتقد است ترکیه یک کشور اهل سنت است و در نتیجه پیشنهاد میکند که ما باید روابط خود با کشورهای سنی را افزایش دهیم. وی همچنین حزب الله را مورد انتقاد شدید قرار میدهد. ناصر عمر تلاش میکند تا انقلاب بحرین را انقلابی فرقهگرایانه و محدود به شیعیان معرفی نماید. [ پنج شنبه 92/9/14 ] [ 11:47 عصر ] [ مشهدی زاده ]
[ نظرات () ]
استاد حسن عباسی:
طرح "فرزند کمتر زندگی بهتر" که در رژیم طاغوت به ایران ابلاغ شده و پس از انقلاب متوقف شده بود در سال 1370 تحت عنوان "وازکتومی" و "توبکتومی" رایگان مجددا توسط دولت وقت و وزارت بهداشت در دستور کار قرار گرفت که در اثر آن امروز با کاهش جمعیت مواجه شدیم ...
حسن عباسی" درباره تهدیدات کاهش جمعیت و اثرات آن بر امنیت ملی و تامین نیروی انسانی به عنوان یکی از فاکتورهای کلیدی در تولید قدرت ملی اظهار داشت: مسئله جمعیت که در مباحث استراتژیک از آن با نام منابع انسانی یاد میشود، یکی از مولفهها و شاخصههای "قدرت ملی" است.
وی ادامه داد: گاهی منابع مادی شامل منابع زیرزمینی و روزمینی بهعنوان مولفههای قدرت ملی کشورها محسوب میشود که منابع زیرزمینی خود شامل نفت، گاز، مس، نیکل، کروم و همچنین منابع روزمینی شامل رودخانهها و آبهای روزمینی، ظرفیت کشاورزی و.... است. این کارشناس مسائل استراتژیک ادامه داد: گاهی منابع علمی و تکنولوژییک بسیار بالا و یا تجهیزات نظامی و نیروهای مسلح و حتی گاهی خود سرزمین به علت وضعیت ویژهای که دارد بهعنوان شاخص و مولفه قدرت ملی محسوب میشود چنانکه کشورهای شیلی، ژاپن و بحرین جزو کشورهای آسیبپذیر محسوب شده و در مقابل روسیه، کانادا، چین و ایران دارای شکل سرزمینی بسیار استراتژیک هستند چرا که عدم تنگنای جغرافیایی و میزان برخورداری از ساحل، این کشورها را به موقعیت و جایگاه ویژهای رسانده است. عباسی نوع ساختار حکومت را از دیگر شاخصهای قدرت ملی دانست و تصریح کرد: چنانچه امروز به علت عدم وجود ولی فقیه در کشور مصر بهعنوان یک منبع عظیم قدرت سیاسی شاهد کودتای ارتش هستیم بهطوری که در اثر وجود توازن میان تظاهرات خیابانی طرفداران دو جناح مخالف، هیچ یک از طرفین حاضر به کوتاه آمدن از مواضع خود نبود بنابراین ارتش در جهت ایجاد تعادل در کشور کودتا کرده و قانون اساسی را ملغی کرد. وی ادامه داد: اما در کشور ما هر چه قدر این توازن میان جریانهای مختلف ایجاد شود، چنین اتفاقی رخ نخواهد داد چرا که طی 34 سال گذشته شاهد بودیم بیش از 10 مرتبه کشور به سمت وضعیت کنونی مصر پیش میرفت اما هر بار ولی فقیه بهعنوان فصلالخطاب کارکرد خود را نشان داده و با آرامسازی طرفین سیستم را اصلاح کرده است. این کارشناس مسائل استراتژیک ادامه داد: منابع انسانی بهعنوان یکی از منابع قدرت ملی خود شامل مولفههای جمعیت منابع انسانی، سلامت نیروی انسانی، سطح آموزش و پرورش، آموزش عالی و برخورداری این نیروی انسانی از شادی، نشاط و تفریح است بنابراین در کنار سایر مولفههای نیروی انسانی، کثرت جمعیت نیز به عنوان یکی از مولفههای قدرت ملی محسوب میشود. عباسی ادامه داد: جمعیت در منابع انسانی دارای متغیرهایی است که به تبع آن تعریف میشود و به شرط آن که جمعیت سالم، عالم و برخوردار از فرهنگ، هنر و تفریح باشد، کثرت جمعیت بهعنوان مولفه قدرت ملی ارزیابی میشود چنانکه در کشور هند جمعیت زیاد وجود دارد اما این جمعیت فاقد مولفههای فوق است بنابراین جمعیت زیادی که گرسنه و فاقد آموزش عالی، تفریح و سلامت باشد هیچ گونه فایدهای نداشته و تنها در صورت برخورداری جمعیت از سایر مولفهها، نیروی انسانی میتواند به عنوان شاخص قدرت ملی محسوب شود. وی ادامه داد: چنانچه رشد جمعیت از حد مطلوب بالاتر یا پایینتر رود، تبدیل به تهدید خواهد شد بهطوری که اگر سرعت زاد و ولد زیاد شود در حالی که جامعه نتوانسته باشد به همان نسبت زیرساختهایی از جمله مدرسه، خانه، ورزشگاه، خوراک، شغل و توسعه ایجاد کند در نتیجه جمعیتی که افزوده میشود به خاطر کمبود منابع فقیر خواهد ماند. عباسی افزود: در چنین شرایطی به دلیل اینکه حکومت نخواهد توانست برای افراد امکانات کافی فراهم آورد، مشکلات روحی روانی ایجاد خواهد شد. در مقابل چنانچه سرعت رشد جمعیت کم باشد نیز جامعه با تهدید روبه رو می شود بدین معنا که اگرچه جامعه از سلامت، رفاه و آموزش خوبی برخوردار است اما به لحاظ آن که جمعیت تنک شده و از نیروی انسانی کافی بهرهمند نیست، قدرت ملی تضعیف میشود. این کارشناس مسایل استراتژیک رشد موزون جمعیت در منابع انسانی را باعث رسیدن به قدرت ملی دانست و بیان داشت: تنها در صورتی که از طرفی سرعت و تعداد زاد و ولد در حد معمول باشد و از سوی دیگر با زیاد شدن جمعیت به همان میزان سلامت، آموزش، تفریح و امید به زندگی بالا باشد، این افزایش جمعیت منجر به تقویت قدرت ملی خواهد شد در غیر آن، به صورت معکوس عمل خواهد کرد. وی افزود: منابع انسانی دارای نظامی است که در صورت صدمه خوردن یکی از اعضای خانواده این نظام برای مدتی بههم خواهد خورد بنابر این دشمنان جهان اسلام با هدف ضربه زدن به منابع انسانی کشورها اقداماتی را متناسب با شرایط هر کشور انجام میدهند به عنوان مثال در مورد ویتنام اگر چه این کشور مقاومت بسیار خوبی را در برابر آمریکا از خود نشان داد اما از آن جا که منابع نیروی انسانی آن توسط آمریکا نابود شد و حدود 3 میلیون کشته و زخمی به همراه سرزمینی کاملا ویرانشده برای ویتنامیها باقی ماند، این کشور منابع نیروی انسانی خود را از دست داد. عباسی با اشاره به جنگ بسنی گفت: 20 سال پیش در سال 1372 این کشور دچار جنگ داخلی و مسائلی شبیه به وقایع سوریه شد که طی این جنگ و با هدف ضربه زدن به نیروی انسانی مردان و زنان را در اردوگاههای مختلف از هم جدا و سپس به زنان هتک حرمت کردند که در نتیجه آن تعداد زیادی فرزندان نامشروع به دنیا آمد در اثر این تخریب نیروی انسانی و کشتار عظیمی که صورت گرفت، اینک بسنی تقریبا کشوری بی سرو صداست بهطوری که دیگر منابع اجتماعی، سیاسی، نظامی، علمی و توریسم این کشور تا مدتها نمیتواند کمر راست کند؛ طی برآوردی که داشتیم حداقل سه الی چهار نسل و در حدود 100 سال اصلاح ساختار نیروی انسانی و جمعیت این کشور طول میکشد. وی ادامه داد: از سال 1382 هر روز شاهد بمبگذاری و وارد شدن صدمات به نیروی انسانی عراق هستیم و اینک بلایی که طی 10 سال توسط آمریکا برای عراق اتفاق افتاد در سوریه ظرف مدت 30 ماه بر سر مردم این کشور نازل شد بهطوری که چنانچه از همین فردا درگیریها در این کشور پایان یابد اصلاح ساختار نیروی انسانی حداقل 40 سال طول خواهد کشید؛ آمریکا در ارتباط با افغانستان و پاکستان نیز اجازه ایجاد شرایط آزاد و امن را برای رشد نیروی انسانی نمیدهد. وی با بیان این مطلب که نیروی انسانی برای تبدیل شدن به یکی از مولفههای قدرت ملی به متغیرهای فراوانی بستگی دارد، تصریح کرد: دشمنان جهان اسلام برای جلوگیری از این مسئله که منابع ذاتی هر کشور از جمله سرزمین، منابع مادی، فرهنگی، تاریخی و بنیانهای دینی و ... در راستای کمک به قدرت ملی آن کشور قرار گیرد، منابع انسانی را مورد هدف قرار میدهد. این کارشناس مسائل استراتژیک در خصوص شیوههای مختلف مورد هدف قرار دادن نیروی انسانی تصریح کرد: این امر را یا از طریق ترور و ایجاد وحشت انجام میدهند که نمونه آن را در کشورهای عراق، سوریه و افغانستان مشاهده میکنیم و یا آن که طرحهایی را توسط سازمان بهداشت جهانی، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی با هدف کنترل جمعیت کشور هدف و تحت عنوان طرحهای تنظیم خانواده تجویز میکنند. وی ادامه داد: طرح "فرزند کمتر زندگی بهتر" که در رژیم طاغوت به ایران ابلاغ شده و پس از انقلاب متوقف شده بود در سال 1370 تحت عنوان "وازکتومی" و "توبکتومی" رایگان مجددا توسط دولت وقت و وزارت بهداشت در دستور کار قرار گرفت که در اثر آن امروز با کاهش جمعیت مواجه هستیم. این کارشناس مسائل استراتژیک با بیان این مطلب که اینک 12 سال است جمعیت دختران دانشجو 65 درصد ظرفیت دانشگاه ها را به خود اختصاص داده است، تصریح کرد: ممکن است این مسئله شرایط اشتغال را برای دختران فراهم کند اما به همان نسبت امکان ازدواج کاهش خواهد یافت چرا که از یک طرف شرایط همکفوی بههم خورده و از طرف دیگر از آنجا که کارفرمایان ترجیح میدهند زنان را با هزینه کمتر استخدام کنند، امکان اشتغال برای مردان کم شده و آمادگی آنها برای ازدواج کاهش خواهد یافت، در نتیجه امکان ازدواج برای دختران نیز از بین خواهد رفت. عباسی ادامه داد: از این طریق، اطلاعات استراتژیک کشور توسط سازمان ملل از کشور خارج و در دسترس سازمانهای جاسوسی قرار میگیرد، به طوری که حتی در مسائل هستهای که اطلاعات دارای طبقهبندی امنیتی هستند، علیرغم اعتراضات ایران تمامی اطلاعات مستقیما در اختیار سازمان CIA آمریکا قرار میگیرد. وی افزود: سازمان CIA و جامعه اطلاعاتی آمریکا براساس این اطلاعات، در سال 1387 در گزارش های 2015 و 2025 اعلام کرده بودند، جمعیت ایران به سرعت در حال کاهش و در حدود عدد 1.5 فرزند برای هر خانواده رسیده است. عباسی ادامه داد: در این گزارش برای ایران وضعیت چین و آمریکای لاتین پیشبینی شده، به طوریکه در آینده زنان به بازار تحصیل و کار وارد خواهند شد و در نتیجه آن میزان زاد و ولد کاهش خواهد یافت. این کارشناس مسائل استراتژیک، اقدامات وزارت علوم و دانشگاه آزاد را بهعنوان دومین عامل کاهش میزان زاد و ولد دانست و تصریح کرد: این دو مجموعه با ظرفیتسازی گسترده برای تحصیل بانوان سن ازدواج را به تاخیر انداخته، چرا که آقایان درگیر مسئله سربازی و اشتغال بوده، بنابراین خانمها راحتتر میتوانند وارد دانشگاه شوند. وی با اشاره به همایش "نسل سوخته" دخترانی که هرگز نخواهند توانست ازدواج کنند در سال 1382 اظهار داشت: دود افزایش نسبت دختران دانشجو به چشم خود این دختران خواهد رفت بهطوریکه یکی از نمایندگان زن مجلس ششم نیز هشدار داد که این مطلب باعث بههم خوردن شرایط همکفوی و بالا رفتن سن ازدواج و در نتیجه شرایط تشکیل خانواده برای این دختران خواهد شد اما از آنجا که در آن زمان انتخابات مجلس در پیش بود، سایر همحزبیها به این نماینده معترض شدند چرا که احساس میکردند رای خانمها را از دست خواهند داد. عباسی فعالیتهای مرکز مشارکت امور زنان در دولتهای تکنوکرات و لیبرال تحت عنوان طرح توانمندسازی زنان را از دیگر عوامل کاهش جمعیت دانست و بیان داشت: در حالی طرحهای توانمندسازی زنان اجرا شد که باید طرحهای توانمندسازی مردان اجرا میشد تا آنها بتوانند هرچه سریعتر شغلی پیدا کرده و شرایط ازدواج برای جوانان فراهم شود. وی ادامه داد: دفتر امور مشارکت زنان با اجرای طرح توانمندسازی زنان، طرحهای مختلف اقتصادی، فرهنگی، هنری، سیاسی را در این راستا دنبال کرد، به طوریکه کاندیداتوری برای ریاست جمهوری و همچنین انتخاب زنان بهعنوان وزیر را مطرح کرده و حتی لباس شنا طراحی کردند تا زنان بتوانند با حجاب در مسابقات جهانی حاضر شوند. عباسی افزود: تمام طرحهای توانمندسازی زنان با هزینه کردن مبالغ گسترده اجرا شد، در صورتی که برای فراهمسازی شرایط ازدواج بانوان باید شرایط را برای مردان فراهم کرد تا آنان برای خواستگاری و ازدواج اقدام کنند، چرا که آنها از یک طرف درگیر سربازی بوده و از سوی دیگر در اثر تحصیل تخصص و شغلی را به دست نمیآورند و از سوی دیگر در اثر طرحهای مذکور بازار کار توسط خانمها اشباع شده است بنابر این طی 16 سال از تاریخ 1368 تا 1384 در اثر این اقدامات جمعیت کشور کاهش یافت. این کارشناس مسائل استراتژیک با اشاره به مصاحبه سال 1385 خود با مجله "حورا" اظهار داشت: بنده در آن مصاحبه به بررسی مقوله بههمخوردن نسبت جنسیتی دانشگاهها پرداخته و اشاره کردم یکی از راهکارها برای برقراری توازن جنسیتی، میتواند تعریف سربازی برای بانوان در حوزههایی از جمله وزارت بهداشت و آموزش و پرورش توسط مجلس باشد. وی ادامه داد: یکی دیگر از راهکارها حذف سربازی برای آقایان است اما از آنجا که ستاد کل نیروهای مسلح دارای حمیت بخشی در این رابطه بوده و قدرت نظامی را در کثرت سرباز تعریف میکند، همواره با بیان این مطلب که مسائل نظامی دارای طبقهبندی هستند، از اظهارنظر کارشناسان و مطرحشدن این مباحث در رسانهها، جلوگیری میکند. عباسی با اشاره به جنگهای اخیر از جمله حمله آمریکا به عراق و جنگ 22 روزه غزه اظهار داشت: امروزه سرباز در معادلات نظامی کمترین نقش را داشته و حتی این نقش را سربازان متخصص انجام میدهند، در حالیکه ارتشهای جهان به سمت حرفهای شدن میروند، ما هنوز به سبک 70 سال پیش سرباز را به صورت سنتی به خدمت میگیریم. وی با اشاره به اینکه کشور ما بیش از 10 میلیون بسیجی دارد، اظهار داشت: ستاد کل نیروهای مسلح میتواند علاوه بر نیروی بسیج با ارائه آموزشهای لازم به مردان در زمانهای ضروری از این نیروها استفاده کرده و با حذف مشکل سربازی، شرایط اشتغال و ازدواج را برای جوانان فراهم کند. عباسی با اشاره به فرمایش مقام معظم رهبری در ارتباط با سیاستهای کنترل جمعیت و لزوم تجدیدنظر جدید مسئولان در این سیاستها اظهار داشت: همانگونه که ایشان فرمودند "شیری را باز کردیم و فراموش کردیم آنرا ببندیم"، اینک باید تمام نهادهایی که این اشتباه را انجام دادهاند، به اشتباه خود اعتراف کرده و تنها ابراز نگرانی و توصیه در این زمینه کارساز نخواهد بود. وی در خصوص راهکارهای افزایش جمعیت و رفع تهدید خطر کاهش جمعیت تصریح کرد: کاهش دوره تحصیل و کاربردی کردن آن یکی از راههای جلوگیری از افزایش سن ازدواج و در نتیجه افزایش جمعیت است، بهطوریکه اینک برای دوره لیسانس 4 الی 5 سال عمر جوانان هدر میرود. این کارشناس مسائل استراتژیک در پایان خاطرنشان کرد: حرفهای کردن نیروهای مسلح و بهتبع آن سربازی و همچنین ایجاد شرایط اشتغال با اولویت برای مردان، از دیگر راهکارهای حل مسئله است، در غیر این صورت با توصیه و اظهار نگرانی اتفاقی نخواهد افتاد. [ جمعه 92/4/28 ] [ 1:33 عصر ] [ مشهدی زاده ]
[ نظرات () ]
خطابههای پرشور شهید شحاته، مردم مصر را با آموزههای اهل بیت(ع) آشنا کرد پیکر خونآلود شهید شحاته که سلفیها پس از بهشهادترساندن وی، آن را روی خاک کشیدند
میلاد عرفانپور شاعر جوان کشورمان به مناسبت به شهادت رسیدن شهید علامه حسن شحاته و یارانش در مصر چند رباعی زیر را سروده است. [ پنج شنبه 92/4/6 ] [ 12:43 صبح ] [ مشهدی زاده ]
[ نظرات () ]
کلمه پاگان در مسیحیت به معنای کافر، مشرک و دور از دین است. ادیان پاگانی به ادیان چند خدایی پیش از مسیحیت اطلاق می شود که در زمان ظهور مسیحیت رقیبی جدی برای مسیحیت محسوب میشدند . پیروان این ادیان بهپرستش الهه های یونانی و رومی، مصری و دیگر خدایان اساطیری می پرداختند. مسیحیت سعی در براندازی این کیش ها داشت و توانست در بسیاری از مناطق به پیروی از آن ها خاتمه دهد. اما در مناطق دور افتاده پیروان این ادیان بر سر اعتقادات خود باقی ماندند؛در قرون وسطا به طور مخفی به حیات خود ادامه دادند و هم اکنون نیز طرفدارانی در برخی مناطق دارند. با این وجود بنا به مصالح تاریخی خود برخی از زعمای کلیسا تعدادی از نمادها و رسم و رسوم پاگانیستی را با تعاریف جدیدی در دنیای مسیحیت حفظ کرده و گاهی حتی به آنها رنگ و لعاب مذهبی نیز دادند؛ که البته مورد قبول تمامی فرقه های مسیحی قرار نگرفت و هم اکنون نیز این اختلافات ادامه دارد.
سمبل های به جا مانده از بت پرستان پاگانیست در اروپا یکی از مهمترین سمبل های پاگانیسم که در شهرهای مختلف دنیای مسیحیت برافراشته شده است ابلیسک ها هستند. ابلیسک نمادی از آیین شرک آلود پرستش خدایان مصری و درخواست یاری و جاودانگی از آنهاست که توسط برخی رهبران کلیسا و نیز لژهای فراماسونری در دنیای مسیحیت پراکنده شده است. برای مثالصحن کلیسای اعظم سنت پیتر در واتیکان و محوطه کاخ سفید آمریکا دارای ستون هایی با رأس هرمی شکل است که در واقع نمادهای شرک آلودی از ادیان باستانی مصر هستند. یکی دیگر از میراث های به جا مانده از پاگانیست ها برای دنیای مسیحیت جشنی است که آن را امروزه با نام جشن کریسمس می شناسیم که ریشه در آیین ها و اعتقادات باورمندان به چندخدایی در زمان های پیش از ظهور مسیحیت دارد و بخشی از کلیسا بنا به مقتضیات زمانی سعی در مطرح کردن آن به صورت یک آیین مذهبی مسیحی داشته است. در آیین های پاگانیستی خورشید و الهه های مربوط به آن که متولی تغییر فصل ها بودند؛ جایگاه ویژه ای داشتند. هم اکنون این جشن از رنگ مذهبی عاریه ای مورد اصرار کلیسا در قرن های اخیر فاصله فراوانی گرفته و به نظر می رسد به دلیل اصراف های اقتصادی فراوان حول و حوش آن به گونه ای به همان مفهوم کفر و الحاد پاگانیستی ذاتی خود بازگشته است. همچنین طی مناقشه ای که در سال 2000 در مورد مذهبی یا غیر مذهبی بودن جشن کریسمس در آمریکا رخ داد؛ دادگاه عالی این کشور این رسم مسیحی را به صورت یک ایین سکولار معرفی کرد و بدین ترتیب کریسمس بیش از پیش از مذهب مسیحیت فاصله گرفت. پاگانیسم و جشن کریسمس کریسمس جشنی است که در برهه ای از تاریخ برخی از رهبران کلیسا آن را به تولد مسیح گره زده و به آن رنگ مذهبی دادند. اصولا رهبران مسیحیت در دو قرن نخست میلادی مخالف اعلام جشن و شادمانی به مناسبت سال روز تولد بزرگان دینی خود، از جمله مسیح، بودند. آنها معتقد بودند که برپایی جشن تولد یک آیین پاگانیستی است و کیش مسیحیت نباید از رسم و رسوم مشرکین الگو برداری کند. در طرز تفکر مومنین عیسوی آن دوره، روز واقعی تولد و زندگی بزرگان دینی روز شهادت و پیوستن ایشان به جهان آخرت بود نه روزی که از مادر زاده شده بودند. به همین دلیل منشا دقیق انتخاب روز 25 ماه دسامبر به عنوان روز میلاد عیسی مسیح از نظر تاریخی مبهم بوده و مشخص نیست که از چه زمانی مسیحیان برای میلاد مسیح جشن و پایکوبی به راه انداخته اند. زیرا که حتی در انجیل های چهارگانه نیز برای تولد عیسی مسیح هیچ تاریخی ذکر نشده است. به نظر می رسد پس از مرگ رهبران اولیه مسیحیت در دو قرن نخست، بالاخره تلاش برای شکل و شمایل مذهبی دادن به آیین های برافتاده پاگانیستی برای جذب مومنین جدید به آیین مسیحیت نتیجه داده و ابتدا روز مشخصی برای تولد عیسی مسیح تعیین شده است. هیچ کدام از انجیل ها تاریخ تولد عیسی مسیح را مشخص نکرده اند. از این رو می بینیم که برای نخستین بار در سال 221 پس از میلاد است که در نوشته های سکستوس ژولیوس افریکانوس، 25 دسامبر به عنوان روز تولد مسیح ذکر شده و رفته رفته در بخش بزرگی از دنیای مسیحیت مورد قبول واقع شده است. در مرحله بعد نیز بدون وجود مزاحمینی مانند مومنین سرسخت اولیه این روز به شیوه پیروان ادیان شرک آلود قبل از ظهور مسیح به عنوان روز جشن برای نکوداشت میلاد عیسی مسیح تعیین شده است. انتخاب 25 دسامبر به عنوان زادروز عیسی مسیح و برپایی جشن و سرور در آن روز در اوایل قرن چهارم مورد حمایت کنستانتین امپراتور روم که به پدر کلیسا مشهور است واقع شد و بدین ترتیب آیین کریسمس بیش از پیش در دنیای مسیحیت تثبیت گردید. اسقف اعظم ارامنه آرداک مانوکیان در کتاب «جشنهای کلیسای ارمنی» مینویسد: «درباره تاریخ تولد عیسی آگاهی های دقیق و موثقی در دست نیست. انجیل ها نیز در این باره آگاهی های ناچیزی میدهند. هیچ منبعی هم در دست نیست که با آن بتوان تاریخ دقیق میلاد مسیح را نشان داد. تا سده چهارم میلادی، همه مسیحیان میلاد مسیح را روز ششم ژانویه جشن می گرفتند، امّا در این سده، کلیسای کاتولیک رم تصمیم می گیرد که روز تولد عیسی مسیح را در 25 دسامبر جشن بگیرند». در منابع دیگر کریسمس شکل مسیحی شده جشن «روز تولد خورشید شکست ناپذیر» در امپراطوری رم ذکر شده است کهبه عنوان نماد زایش خورشید و اتمام زمستان برگزار می شده است. این جشن نیز یک آیین شرک آلود بوده است که در آن رومیان هر ساله از 17تا 25 دسامبر برای تشکر از سیاره کیوان یا خدای کشت و زرع به جشن و شادخواری مشغول می شدند. میترائیسم یا آیین پرستش ایزد در ایران باستان از دیگر ریشه های کریسمس مسیحی ذکر شده است که در آن در 25 دسامبر مردم انقلاب زمستانی را با شرکت کردن در مراسمی به بهانه میلاد الهه میترا جشن میگرفتند و رومیان فراوانی نیز ایرانیان را در این جشن همراهی می کردند. به طور کلی به نظر می رسد نوید آغاز بهار و گذر زمستان برای تمامی آیین های چند خدایی پیش از مسیحیت به نوعی با شادی و جشن همراه بوده است. در تحلیل چگونگی عقب نشینی زعمای مسیحی در قرون اولیه در مورد به کارگیری رسم و رسوم پاگانی باید گفت به احتمال قوی این کار برای جذب پیروان ادیان شرک آلود به آیین مسیحیت انجام شده است. در واقع کلیسای کاتولیک با تعیین روز 25 دسامبر به عنوان روز میلاد عیسی مسیح خواسته است به مراسم های زمستانه پیروان پاگانیسم در آن زمان، اعم از معتقدان به خدایان رومی و یونانی و میترا و نیز ادیان باستانی مصر که همگی به طور متفق القول جشنی زمستانی در کیش خود داشته اند؛ معنا و مفهوم مسیحی داده و بر پیروان خود بیافزاید. با این حال اختلافاتی که در مورد تاریخ برگزاری جشن میلاد مسیح بین عیسویان وجود دارد نشان دهنده آن است که این سیاست کلیسا مورد تایید تمامی رهبران و مومنین مسیحی نبوده و مخالفت هایی نیز وجود داشته است. هرچند نه به شدت مخالفت های دو قرن اول. بسیاری از اعضای کلیسای کاتولیک رم و پیروان آیین پروتستان، کریسمس را در روز 25 دسامبر جشن می گیرند. برخی از مسیحیان ارتودوکس در روسیه، اوکراین و فلسطین جشن کریسمس را در روز 7 ژانویه برپا می کنند و ارامنه نیزبه طور منحصر به فردی روز میلاد مسیح را در ششم ژانویه جشن میگیرند. بر این اساس، بیشتر مسیحیان غربی هستند که 25 دسامبر را به عنوان روز تولد مسیح به رسمیت شناخته اند؛ اما مسیحیان ارتدوکس شرق، ششم ژانویه را برای جشن میلاد پیامبر خود، به رسمیت می شناسند. اختلافات بر سر جشن های کریسمس در جهان مسیحیت گاهی به مناقشات بزرگی منجر شده است. مثلا در انگلستان در دوران حکومت کرومول در اواسط قرن هفدهم میلادی، پیوریتن ها که اعتقادات مسیحی محکمی دشاتند با جشن گرفتن کریسمس به عنوان سنتی پاگانی و آمیخته با رسوم مشرکین مخالفت کردند و حتی پارلمان انگلستان مدتی جشن گرفتن کریسمس را ممنوع اعلام کرد.
کریسمس و فرصت طلبی یهودیان یهودیان نیز در ایام زمستان دارای جشنی با نام حنوکا یا حنوکه یا عید اخلاص یا جشن روشنایی هستند که برخی از آیین های کریسمس مسیحی از این جشن یهودی برگرفته شده است. یهودیان درجشن حنوکا، روزی از زمستان را جشن می گرفتند که پس از آن، شمارش معکوس برای آمدن بهار آغاز می شد. این جشن 8 روز به طول می انجامیده که در هر روز آن شمعی روشن می شده است. روشن کردن شمع برای یادآوری نور و گرمای خورشید و آمدن بهار بوده است. این جشن تقریباً با ایام کریسمس هم زمان است. برخی از آیین های کریسمس مسیحی برگرفته از رسوم یهودی است. افزایش تعداد مسیحیان و نیز گسترش و تنوع یافتن آیین های کریسمس که از هر جایی رسمی به خود می گرفت؛ نظر یهودیان را برای بهره گیری اقتصادی از این جشن به خود جلب کرد. بدین ترتیبهدیهدادن در شب کریسمس و خوردن شیرینی های متنوع و رنگارنگ، در قرن نوزدهم میلادی توسط تاجران یهودی در اروپا رایج شد. یهودیان این جشن را فرصتی برای سرمایه گذاری قلمداد کرده و به حواشی آن افزودند و هم اکنون این جشن به عنوان یکی از محرکه های اقتصادی برای کمپانی ها و شرکت های طراحی مد و کارشناسان ایجاد تنوع در بازار محسوب می شود.
یهودیان از قرن نوزده به بعد با اهداف اقتصادی خاص خود به حواشی کریسمس افزودند. کریسمس دیگر یک جشن مذهبی نیست واژه کریسمس از دو بخش کریس و مس تشکیل شده که به معنای مراسم عشای ربانی در روز مسیح است. که بعدها به معنای «جشن مسیح» استعمال شده است.مردم بسیاری در آمریکای شمالی و جنوبی، اروپا، آسیا و دیگر مناطق جهان کریسمس را به عنوان مهم ترین رویداد سالانه مسیحی جشن می گیرند. این جشن از اوایل قرن بیستم میلادی به بعد به تدریج وجهه مذهبی خود را از دست داده و هم اکنون بیشتر به عنوان یک جشن غیر مذهبی برگزار می شود. به طوری که امروزه بحث غیر مذهبی شدن کریسمس یکی از بزرگترین دغدغه های رهبران کلیسا در دنیای غرب است. در سال های اخیر برخی سعی در حذف بخش "کریس" و درنتیجه پشتوانه مذهبی از عبارت کریسمس داشته اند. تابلوی تشویق مردم به حفظ واژه "کریس" در عبارت کریسمس که به این جشن معنای مذهبی می دهد. نگاه غیر مذهبی آمریکایی ها به کریسمس در اواخر قرن بیستم منجر به مناقشه های قانونی شد. عده ای بحث هایی در مورد ماهیت کریسمس و شناسایی آن به عنوان یک جشن دینی یا سکولار به پیش کشیدند و به رسمیت شناختن کریسمس را به عنوان تعطیلات فدرال نقض قانون جدایی کلیسا و دولت در آمریکا دانستند. دادگاه عالی آمریکا در روز 19 دسامبر 2000 تعطیلات رسمی و عمومی کریسمس را نقض کننده قانون جدایی دین از حکومت ندانست و اعلام کرد که این روز یک هدف کاملا سکولار و غیر مذهبی را مد نظر دارد. این رای دادگاه عالی به مذاق مسیحیان معتقد خوش نیامده است. هرچند آنان از تعطیل بودن کریسمس حمایت می کنند اما غیر مذهبی شناختن این روز را ضربه به کیش مسیحی می دانند. در سال 2005عده ای از این مسیحیان آمریکایی تظاهراتی علیه سکولار اعلام شدن کریسمس به راه انداختند و اعلام کردند کریسمس با اهداف سکولار و برنامه های ضد مسیحی مورد تهدید واقع شده است. اما غرب بیشتر به تاثیر اقتصادی کریسمس اهمیت می دهد تا وجهه مذهبی آن. آنچه که امروز برای دنیای غرب اولویت دارد ابعاد اقتصادی کریسمس است. برای مثال مردم آمریکا در سال 2011 میلادی 4/3 میلیارد دلار فقط برای درخت کریسمس هزینه کردند. این مقدار پول برای خرید 25 میلیون اصله درخت خرج شد و جالب توجه است که به رغم رکود اقتصادی در سالیان اخیر این رقم به بالاترین مقدار خود از سال 2007 به این طرف رسید. در سال 2010 آمریکایی ها رقم 9/2 میلیارد دلار برای درخت کریسمس خرج کرده بودند. بخش زیادی از این درخت ها مصنوعی بوده اند که80 درصد آنها از چین وارد آمریکا شد. امسال نیز بنا به گزارش های اولیه بیش از 30 میلیون اصله درخت کریسمس در آمریکا به فروش رفته است. عده ای از مسیحیان، بابانوئل یا سانتا کلاوس را یک شخصیت شیطانی می دانند که برای ضربه زدن به آیین مسیحیت مطرح شده است. در سالهای اخیر دنیای رایانه نیز خود را به سفره کریسمس رسانده و توانسته است لقمه چربی برای خود دست و پا کند. خریدهای اینترنتی، سرویس های جالب و آگهی های تبلیغاتی ویژه سعی در افزودن به التهاب خرید شرکت کنندگان در جشن کریسمس را دارند. شرکتApple در سال گذشته در یکی از محصولات خود نرم افزاری برای بابانوئل اینترنتی راه انداخته بود تا بچه ها از نزدیک با او ارتباط برقرار کند و هدیه های کریسمس را سریع تر دریافت کنند. در سال 2011 بیش از 60 نام دامنه با نام بابانوئل در آمریکابرای کریسمس ثبت شده بود و قیمت تبلیغات اینترنتی کوچک در این وب سایت ها بسیار گران بود؛ زیرا که تعداد بازدیدکنندگان این سایت ها هر سال افزایش چشمگیری پیدا می کند. برای مثال گردش مالی سایت بابانوئلیwww.santa.co.ukکه نامه، کارت تبریک و DVD های هدیه بابانوئل را به صورت اینترنتی میفروشد در طی چند هفته جشن های کریسمس در سال 2011 حدود 130 تا 140 هزار پوند تخمین زده می شود.
سکولاریزه کردن جشن کریسمس، مورد اعتراض بخشی از مسیحیت جهان است
[ شنبه 91/10/9 ] [ 8:40 صبح ] [ مشهدی زاده ]
[ نظرات () ]
راست گفته اند که تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفه باشد. خیلی ها را که از پشت صفحه شبکه های تلویزیونی میبینی یا از بین صفحات روزنامهها میشناسی میبینی با خودشان زمین تا آسمان متفاوت است. وقتی روبرویشان می نشینی و با آنها هم کلام میشوی تازه میفهمی که این شخصیتی که در چند متریات نشسته است کجا و آنکه در زیر نور فلاش دوربینها سخن میگفت کجا. حالا طرف یا از آن چیزی که نشان می دهد تهیتر است یا آنکه به مراتب داناتر و فهیمتر. گفتگو با اولی حالت را میگیرد و دوست داری هر جور شده طرف را بپیچانی و فلنگ را ببندی، اما هم کلامی با دومی آنقدر شیرین است که تا مدتها حلاوتش در جانت میماند و انگار نه انگار که چند ساعت مشغول گفت و گو بودهای. این حکایت تفاوت یکی مثل عبدالله پادشاه عربستان است با کسی مانند سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان که امروز سالروز تولدش است. حکایتی که حسنین هیکل اندیشمند شناخته شده مصری یک پرده از آن را روایت کرده است. حسنین هیکل اندیشمند شناخته شده مصری است. کسی که در نهمین دهه عمرش زندگی میکند و کمتر کسی از روزنامه خوانهای عرب است که او را نشناسد. هیکل17 سال سردبیر موسسه الاهرام مصر بوده است. موسسه الاهرام یکی از بزرگترین موسسات علمی-پژوهشی و مطالعاتی خاورمیانه است. او کسی است که در این سالها آنقدر با سیاستمداران و متفکران جهان نشست و برخاست داشته است که نتوان او را وقتی از کسی تعریف می کند، متهم به احساساتی شدن کرد. شاید معروفترین –و عجیبترین- جمله ای که او درباره یکی از شخصیتهای دینی و سیاسی گفته است این جمله باشد: «گویی شخصیتی از شخصیتهای آزمون بزرگ صدر اسلام (فتنه الکبری) با معجزه ای به دنیا بازگشته تا پس از امویان و به خون غلتیدن شهیدان اهل بیت علیهم السلام سپاه علی علیه السلام را رهبری کند.» این توصیفی است که حسنین هیکل درباره امام خمینی(ره) بکار برده است. این در حالی است که هیکل چندان قرابت تاریخی و مذهبی با شیعه ندارد. مثلاً جورج شکّور، شاعر مسیحی لبنانی که کتاب "حماسه پیامبر" را پیرامون زندگی حضرت ختمی مرتبت(ص) سروده است با بیان اینکه بسیاری از زندگی نامه ها را برای سرودن این اشعارمطالعه کرده است می گوید: از جمله این زندگی نامه ها کتاب "محمد حسنین هیکل" با عنوان "زندگی محمد" است، ولی نکته بسیار عجیب در این کتاب نادیده گرفتن حادثه غدیر است. پس مشخص می شود که اگر محمد حسنین هیکل از رهبری شیعی حمایت میکند و بر پادشاهی دیگر می تازد فارغ از تعصبات قومی و مذهبی است. حال روایت او از دو دیدار را بخوانید؛ یکی ملک عبدالله پادشاه عربستان و دیگری سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان: با سیدحسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان به مدت 9 ساعت درباره همه مسائل مهم منطقه ای و بین المللی مذاکره کردم و این نه ساعت بسیار سریع گذشت ولی احساس کردم که ملاقات نیم ساعته ام با ملک عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان به اندازه یک قرن طول کشید. او همچنین در پاسخ به این سئوال که «در دیدارش با ملک عبدالله درباره چه موضوعی گفت و گو کرده»، اظهار داشت: "ملک عبدالله فقط یک سؤال از من پرسید .. و آن هم این بود که رابطه ات با زنان در این سنّ 80 سالگی چه طور است؟". او همچنین اضافه کرده است: "مطبوعات سعودی روز بعد نوشتند که ما در آن دیدار درباره مسائل مهم منطقه ای و بین المللی گفت وگو کردیم". اینکه دغدغه نفر اول خاندان آل سعود رابطه با زنان باشد خیلی عجیب نیست چه آنکه هر چند روز یکبار می توان اخباری درباره افتضاحات اخلاقی یکی از اعضای این خاندان را در این سو و آن سوی جهان شنید. اما از آن سو کسی که نه خود را پادشاه میداند و نه خویش را خادم الحرمین می خواند، در دل اکثر اعراب و مسلمانها جای دارد. تولدت مبارک سید...
[ شنبه 91/6/11 ] [ 12:57 عصر ] [ مشهدی زاده ]
[ نظرات () ]
عبدالحمید بادروج به تاریخ اول بهمن ماه سال 1335 در دزفول متولد شد. 22 ساله بود که حضرت روح الله حکمفرمایی طاغوت را برچید و پرچم سبز علوی را بر قلب ایران به اهتزاز در آورد. عبدالحمید نیز جامه ی سبز پاسداری از نهضت روح الله را برتن کرد و به جمع پرچمداران جهاد و مقاومت در لشکر 7 ولی عصر(صلوات الله علیه) پیوست. تقدیر چنین بود که سردار عبدالحمید بادروج ، نه توسط سفاکان بعثی بلکه به دست شقی ترین دشمنان خدا در حرم امن الهی ، شربت شهادت بنوشد. سال 1366 ، نام عبدالحمید برای سفر حج ، مشخص شد و این شیرمرد دزفولی ، طی همین سفر ، به تاریخ 9 مرداد ماه، در جریان رهپیمایی برائت از مشرکین ، احرام خون پوشید. عبدالحمید بادروج در زمان شهادت ، جانشین فرماندهی ستاد لشکر 7 ولی عصر بود. محمدعلی بهرامی ، تنها شاهد صحنه ی شهادت سردار بادروج ، آخرین لحظات حیات این فرمانده ی شهید را در فاجعه جمعه خونین مکه ، چنین روایت می کند: عصرروز نهم مرداد 66 بود. یک تعداد از ما بازوبند سبز بسته بودیم و یک تعداد بازوبند قرمز. قرار بود کسانی که بازوبند سبز دارند انتظامات حوالی خیابان اصلی و سایرخیابان های اطراف باشند و آنها که بازوبند قرمز دارند فقط مراقب خیابان اصلی باشند. من و بادروج بازوبند سبز داشتیم. امروز عبدالحمید بادروج در شهید آباد دزفول-قطعه 2 ، به انتظار قیام مولایش در مکه نشسته است. روحمان با یادش شاد [ دوشنبه 91/5/23 ] [ 1:43 عصر ] [ مشهدی زاده ]
[ نظرات () ]
وطن یعنی چه ، یعنی دشت صحرا؟ وطن یعنی چه ، یعنی رود دریا؟ وطن یعنی چه ، یعنی باغ ، بیشه؟ وطن یعنی چه ، یعنی کشت ، ریشه؟ وطن یعنی چه ، یعنی شهر ، خانه؟ وطن یعنی چه ، یعنی آب ، دانه؟ وطن یعنی چه ، یعنی کار ، پیشه؟ وطن یعنی چه ، یعنی سنگ ، تیشه؟ وطن یعنی همه آب و همه خاک وطن یعنی همه عشق و همه پاک وطن یعنی محبت ، مهربانی نثار هر که دانی و ندانی وطن یعنی نگاه هموطن ، دوست هر آنجایی که دانی هموطن اوست وطن یعنی قرار بیقراری پرستاری ، کمک ، بیمارداری وطن یعنی غم همسایه خوردن وطن یعنی دل همسایه بردن وطن یعنی درخت ریشه در خاک وطن یعنی زلال چشمه پاک ستیغ و صخره و دریا و هامون ارس ، زاینده رود ، اروند ، کارون دنا ، الوند ، کرکس ، تاقبستان هزار و قافلانکوه و پلنگان وطن یعنی بلندای دماوند شکیبا ، دل در آتش ، پای در بند وطن یعنی شکوه اُشترانکوه به دریای گهر استاده نستوه وطن یعنی سهند صخره پیکر ستیغ سینه در سنگ تمندر وطن یعنی وطن استان به استان خراسان ، سیستان ، سمنان ، لرستان کویر لوت ، کرمان ، یزد ، ساری سپاهان ، هگمتانه ، بختیاری طبس ، بوشهر ، کردستان ، مریوان دو آذربایجان ، ایلام ، گیلان سنندج ، فارس ، خوزستان ، تهران بلوچستان و هرمزگان و زنجان وطن یعنی دلی از عشق لبریز گره باف ظریف فرش تبریز وطن یعنی هنر یعنی سپاهان حریر دستباف فرش کاشان وطن یعنی ز هر ایل و تباری وطن را پاسبانی ، پاسداری وطن یعنی دلیر و گرد با هم وطن یعنی بلوچ و کرد با هم وطن یعنی سواران و سواری لر و کرد و یموت و بختیاری وطن یعنی سرای ترک با پارس وطن یعنی خلیج تا ابد فارس وطن یعنی کتیبه در دل سنگ تمدن ، دین ، هنر ، تاریخ ، فرهنگ وطن یعنی همه نیک و به هنجار چه پندار و چه گفتار و چه کردار وطن یعنی شب رحمت ، شب قدر شب جوشن ، شب روشن ، شب بدر وطن یعنی هم از دور و هم از دیر سده ، نوروز ، یلدا ، مهرگان ، تیر هزاران خط و نقش مانده در یاد صبا ، کلهر ، کمالالملک ، بهزاد نکیسا باربد تنبور نی چنگ سرود تیشه فرهاد در سنگ سر و سرمایههای سرفرازی حکیم و بوعلی سینا و رازی به اوج علم و دانش رهنوردی ابوریحان و صدرا سهروردی به بحر علم و دانش ناخدایی عراقی ، رودکی ، جامی ، سنایی وطن یعنی به فرهنگ آشنایی دُر لفظ دری را دهخدایی وطن یعنی جهانی در دل جام وطن یعنی رباعیات خیام وطن یعنی همه شیرین کلامی عفاف عشق در شعر نظامی وطن یعنی پیام پند سعدی زبان پیوسته در پیوند سعدی وطن یعنی نگاه مولوی سوز حضور نور در شمس شب و روز وطن یعنی هوا و حال حافظ شکوه باور اندر فال حافظ وطن یعنی بتیره دمدمه کوس طلوع آفتاب شعر از طوس وطن یعنی شب شهنامه خواندن سخن چون رستم از سهراب راندن وطن یعنی رهایی ز آتش و خون خروش کاوه و خشم فریدون وطن یعنی زبان حال سیمرغ حدیث یال زال و بال سیمرغ وطن یعنی گرامی مرز تا مرز وطن یعنی حریم گیو گودرز وطن یعنی امید ناامیدان خروش و ویله گردآفریدان وطن یعنی دل و دستی در آتش روان و تن کمان و آتش آرش وطن یعنی لگام و زین و مهمیز سواران ِ قران و رخش و شبدیز وطن یعنی شبح یعنی شبیخون وطن یعنی جلال الدین و جیحون وطن یعنی به دشمن راه بستن به اوج آریو برزن نشستن وطن یعنی دو دست از جان کشیدن به تنگستان و دشتستان رسیدن زمین شستن ز استبداد و از کین به خون گرم در گرمابه فین وطن یعنی اذان عشق گفتن وطن یعنی غبار از عشق رُفتن نماز خون به خونین شهر خواندن مهاجم را ز خرمشهر راندن سپاه جان به خوزستان کشیدن شهادت را به جان ارزان خریدن وطن یعنی هدف ، یعنی شهامت وطن یعنی شرف ، یعنی شهادت وطن یعنی شهید ، آزاده ، جانباز شلمچه ، پاوه ، سوسنگرد ، اهواز وطن یعنی شکوه سرفرازی وطن یعنی ز عالم بینیازی وطن یعنی گذشته حال فردا تمام سهم یک ملت ز دنیا وطن یعنی چه آباد و چه ویران وطن یعنی همین جا یعنی ایـــران علیرضا شجاع پور
[ یکشنبه 90/11/9 ] [ 10:50 صبح ] [ مشهدی زاده ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |