لنده، سلیمان شهرویی | ||
عارفی را دیدند "مشعلی و جام ابی در دست "پرس یدند"کجا می روی ؟گفت:می روم با اتش بهشت را بسوزانم .. وبا اب جهنم را خاموش کنم .. تا مردم خدا را فقط به خاطر عشق به او بپرستند .. نه به خاطر رفاه در بهشت و ترس از جهنم......
من همیشه خوشحالم می دانید چرا؟ برای اینکه از هیچ کس برای چیزی انتظاری ندارم..انتظارات همیشه صدمه زننده هستند ... زندگی کوتاه است ...پس به زندگی ات عشق بورز خوشحال باش و لبخند بزن ..فقط برای خودت زندگی کن ...و قبل ازاینکه صحبت کنی؟گوش کن قبل از اینکه بنویسی فکر کن ...قبل از اینکه خرج کنی ..در امد داشته باش قبل از اینکه دعا کنی ببخش... قبل از اینکه صدمه بزنی احساس کن ... قبل از تنفر عشق بورز ....زندگی این است احساسش کن و لذت ببر
چه قانون نا عادلانه ای! برای شروع یک رابطه"هر دو طرف باید بخواهند .... اما برای تمام شدنش همین که یک نفر بخواهد کافی است...
جدا که شدیم ...هر دو به یک احساس رسیدیم تو به فراغت من به فراقت تو دل شکسته ای من نیزدلشکسته ام یک حرف که مهم نیست....!
دلمان خوش است که می نویسیم...و دیگران می خوانند "و عده ای می گویند "اه چه زیبا "و بعضی اشک می ریزند "و بعضی می خندند"دلمان خوش است ....!به لذت های کوتاه ...به دروغ هایی که از راست بودن قشنگ تزند ...به اینکه کسی برایمان دل بسوزاند...به شاخه گلی دل می بندیم "دلمان خوش می شود به بر اوردن خواهشی وچشیدن لذتی و وقتی چیزی مطابق میل ما نبود چقد راحت لگد می زنیم و چه ساده می شکنیم همه چیز را.....
یک رنگ که باشی زود چشمشان را می زنی "خسته می شوند "از رنگ تکراریت ..... این روزها دوره ئ رنگین کمان هاست...
غریب است دوست داشتن و عجیب تر ازان دوست داشته شدن "وقتی می دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد "و نفس ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده "به بازیش می گیریم هر چه او عاشق تر ما سر خوش تر "هر چه او دل نازک تر ما بی رحم تر "تقصیر از ما نیست """تمامی قصه های عاشقانه این گونه به گوشمان خوانده شده اند...........
و رسالت من این خواهد بود تا دو استکان چای داغ را از میان دویست جنگ خونین به سلامت بگذرانم تا در شبی بارانی ان ها را با خدای خویش چشم در چشم هم نوش کنیم .
باتشکر مجدد از سحر [ جمعه 93/4/6 ] [ 11:27 عصر ] [ مشهدی زاده ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |